شهرستان بـن

شهرستان بـن در استان چهار محال و بختیاری

شهرستان بـن

شهرستان بـن در استان چهار محال و بختیاری

شهرستان بـن

این وب جهت معرفی شهرستان بن طراحی شده است که امیدواریم مورد توجه کاربران عزیز قرار گیرد. کاربران می توانند جهت هرچه بهتر شدن این وبلاگ که گامی در جهت معرفی هرچه بیشتر شهر و شهرستان بن است با ما همکاری داشته باشند. مطالب و عکس ها به نام خود آنها در این وبلاگ درج می گردد. با تشکر فراوان

اگر مسئولین محترم شهر - شهرستان و استان با ما همکاری داشته باشند می توانیم این مجموعه اطلاعات را با یک سری اطلاعات دیگر در قالب یک کتاب چاپ نماییم.


«شهربن»مرکز شهرستان بن یکی از شهرهای ترک زبان استان چهارمحال و بختیاری است،و شمالی ترین شهر این استان و در نزدیکی سد زاینده رود قراردارد.

***
از همشهرستانی عزیز درخواست می شود مطالب و عکس های خود را درباره شهر و روستای خود به دست ما برسانند تا در این وبگاه جهت استفاده عموم درج نمائیم.
آدرس : شهر بن ، خیابان ملت ، کافی نت شهر بن - شهر من ، جعفرنادری

نویسندگان
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

آخرین مطالب

۲۷ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

شهید محمدرضا احمدی بنی یکی از شهیدان شهربن در استان چهارمحال بختیاری است که در جبهه رقابیه شوش بر اثر اصابت گلوله در 6 فروردین سال 61 در عملیات فتح المبین به درجه رفع شهادت نائل آمده است، که در ادامه بخشی از زندگینامه و وصیت نامه این شهید گرانقدر را می خوانید.


  شهید محمد رضا احمدی بنی در شهر بن در دامان خانواده ای مذهبی در سال 1340 به دنیا آمد. دوران تحصیل ابتدایی و راهنمایی خودرا در شهر بن با موفقیت به پایان رسانید و برای ادامه تحصیل خود چون در بن دبیرستان نبود، یک سال در فرخشهر و سه سال در شهرکرد ادامه تحصیل داد، تا دیپلم خود را گرفت.

و از آنجایی که معتقد بود هر فردی در جامعه باید مسئولیتی را بر عهده بگیرد تا برای جامعه مفید باشد از این رو تصمیم گرفت تا شغل معلمی را بر عهده بگیرد و بتواند دین خود را نسبت به جامعه ادا کند در سال 1360 در آزمون گزینش شرکت نمود و قبول شد و در مرکز تربیت معلم شهید رجایی شهرکرد مشغول تحصیل شد قبل از شروع کلاس های درسی در جبهه های نبرد حق علیه باطل شرکت نمود که مدت دو ماه در جبهه کارون از مرز و بوم میهن حراست می کرد و پس از آن در سنگر کلاس درس شرکت نمود .
و پس از گذشت دوماه از تحصیل بنا به فرمان امام مبنی بر  در راس قرار دادن جنگ و اعلام جهاد کفایی مجددا راهی جبهه های حق علیه باطل شد و در عملیات فتح المبین شرکت کرد و در تاریخ 6 فروردین سال 1361 در جبهه رقابیه در شوش در اثر اصابت گلوله به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

و اما در مورد خصوصیات اخلاقی شهید:

 بسیار مهربان و صبور بود و هرگز نمی خواست کسی را از خود برنجاند و از رفتاری که غیر خدائی بود شدیدا دوری می کرد با اینکه سن و سال زیادی نداشت ولی رشد فکری قابل توجه ای در او مشاهده می شد با مردم و افراد خانواده بر خوردی دلسوزانه داشت و سعی می کرد در مشکلات خانواده سهیم باشد و کمک کند. در جریان انقلاب دوشادوش مردم حزب الله در راهپیمایی ها و دیگر جلسات شرکت می کرد و در شعارنویسی و پخش اعلامیه های امام(ره) و نوارهای سخنرانی اش نقش بسیار فعالی داشت.


وصیت نامه شهید:


شکر خدا می کنم که قدری مهلتم داد تا اسلام واقعی را بشناسم و در خاموشی جهل از دنیا نروم. خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب محمد(ص) و علی(ع) می کنم افتخار می کنم ایدئولوژیم اسلام و مکتب اسلام است که به من فهماند چگونه بیندیشم و چگونه راه خود را انتخاب کنم و چگونه زندگی کنم.
آری در دنیا دو صف بیشتر وجود ندارد؛ یکی حسینیان و دیگری یزیدیان. بدانید هر کس حتما در یکی از این صف ها قرار خواهد گرفت. کسی که در صف حسینیان قرار ندارد حتما بداند که در صف یزیدیان است. ای پدر و مادری که از رفتن فرزند خود به جبهه جلوگیری می کنید بدانید اگر آگاهانه اینکار را می کنید از یزید پشتیبانی می نمایید و فردای قیامت باید جواب فرزند خود را بدهید زیرا که نه تنها خود امام حسین(ع) را یاری نکرده اید بلکه از یاری کردن فرزند خود نیز دریغ کرده اید و این زمان ما درست زمان امام حسین(ع) است. در یک صف یزیدیان زمان مانند آمریکا و مزدورانی چون صدام قرا گرفته و در صف دیگر که صف امام حسین(ع) است مردم مسلمان ایران به رهبری حسین زمان (امام خمینی) قرار گرفته و هر کس در صف امام نباشد حتما در صف یزیدیان زمان یعنی آمریکا است.

(سخنی دیگر با پدر و مادرم):

درود خدا بر شما باد که فرزند خود را با کمال میل همچون ابراهیم به مسلخ گاه فرستادید چون عقیده تان این بوده و هست که خدا این نعمت را به ودیعه در پیش شما نهاده و شما باید تحویلش بدهید از این نظر از شما تشکر می کنم و امیدوارم که خدا این قربانی را از شما قبول کند.
پدر جان وصیت من به شما این است دو سال نماز قضای شکسته و یکسال نماز قضای تمام با دوماه روزه برایم بگیرید که این بر گردن من است.
با امید دیدار در قیامت. فرزند حقیرتان محمد رضا احمدی.
ضمنا از تمام برادران و خواهرانم طلب حلالیت دارم.

  

 


 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۳ ، ۲۰:۰۶
جعفر نادری بنی

بارده روستایی از توابع بخش مرکزی ، شهرستان بن در استان درچهارمحال و بختیاری است.

روستای تاریخی و توریستی بارده با ارتفاع 2370 متر از سطح دریا ، در فاصله 40کیلومتری شهرکرد، مرکز چهارمحال و بختیاری قرار دارد.

جمعیت

این روستا در دهستان وردنجان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال 1390، جمعیت آن ۲٬۵۳۴ نفر (۶۸۸خانوار) بوده‌است.

 

این روستا معروف به روستای سنگی


بیش از 90 درصد ساختمان های این روستا با سنگ ساخته شده است.
 این روستای سنگی با جمعیتی افزون بر چهار هزار نفر، بیش از 160 سال قدمت سکونت داشته اما قلعه تاریخی آن از قرنهای پیش همچنان محکم و استوار همچون نگینی در این خطه می درخشد.

دستان هنرمند سنگ کاران این روستا، با چیدمانی زیبا، نقش های زیبایی از هنر هنرمندان بارده را در تاریخ به ثبت رسانده است.

لاشه های سنگ پس از طی مسافتی توسط چهارپایان،  از اطراف این روستا جمع آوری و در ساختن بنایی محکم و زیبا تاثیرگزار می شوند.

جاذبه های روستا


1- امامزاده سید محمد (ع) از نوادگان امام موسی کاظم که قدمتی بیش از سال 1275 دارد. که فضای زیارتی و سیاحتی بسیار دلنشین و آرام بخشی دارد.

2- مسجد جامع روستا با قدمت 150 سال و با معماری زیبا و منحصر به فردی که چشم هر بیننده را مجذوب خود می کند.

3- قلعه بارده که در اواخر سلطنت ناصر الدین شاه  قاجار 1308 قمری در طول 5 سال با مساحت 6500 متر مربع تاسیس گردید.

4- پل تاریخی بارده

5- حمام تاریخی بارده

6- پیست اسکی: این روستا همه ساله با فرارسیدن فصل زمستان، پذیرای اسکی بازان و گردشگران بی شماری است به طوری که از پیست اسکی بارده، به عنوان دومین پیست زمستانه استان، بعد از پیست کوهرنگ، یاد می شود.

 

شغل


شغل بیشتر مردم این روستا کشاورزی ، دامداری و قصابی است که به روستای قصابان نیز مشهور است ، زیرا بخشی از گوشت مورد نیاز مناطق اطراف و مرکز شهرستان بن و مرکز استان ازاین روستا به لحاظ اختلاف فیمت با دیگر مناطق تامین می شود

.

زبان

اکثر مردم این روستا به زبان ترکی  تکلم می کنند.


پیشینه و تاریخچه روستا و وجه تسمیه آن

 

بر اساس روایات نقل شده از سوی معتمدین و ریش سفیدان روستا  قدمت روستای بارده به 700 سال پیش باز می گردد.


آثار تاریخی متعددی در روستا  به چشم می خورد که می توان بدین قرار به آنها  اشاره کرد: 


- امامزاده سید محمد (ع) از نوادگان امام موسی کاظم که قدمتی پیش از سال 1275 دارد.

- مسجد جامع روستا با قدمت 150 سال

- قلعه بارده که در اواخر سلطنت ناصر الدین شاه  قاجار 1308 قمری در طول 5 سال با مساحت 6500 متر مربع تاسیس گردید.

- پل تاریخی بارده

- حمام تاریخی بارده


 

وجه تسمیه روستا :


کلمه بارده به معانی مختلفی در نزد اهالی تعبیر وتفسیر می شود با برسی ها وگفتگو با تعدادی از سالمندان و مطاعین و بررسی های کتابخانه ای نزدیکترین و منطقی ترین این معانی به شرح زیر می باشد.


* بارده به معنی بهارده

با توجه به حاصلخیز بودن و سرسبز بودن منطقه بنابر  اعتقاد عده ای از اهالی این محل به مثابه سرزمینی بوده است که همیشه در آن جلوه های فصل بهار رخ می نماید و از این رو آن را ده همیشه بهار و یا بهاره می گفته اند که به مرور زمان به بارده تبدیل شده است.


 * بارده به معنی بار(محصول وحاصل کشت وزرع)


تعبیر وتفسیر واعتقاد  اکثریت اهالی در خصوص وجه تسمیه بارده بر این باور است که چون این منطقه به دلیل آب فراوان و جویبار های زیادی که از ارتفاعات شیدا جاری می باشد وچشمه های موجود دارای زمین های حاصلخیز و مستعدی برای کشاورزی می باشد و همین امر باعث رونق کشاورزی و میزان نسبتا زیاد بازدهی محصولات کشاورزی در این روستا می باشد.  لذا نام آن بر گرفته از محلی است که در آن میزان باردهی محصولات زیاد است و از این رو نام آن را بارده گذاشته اند.



موقعیت جغرافیایی

روستای بارده از روستاهای دهستان وردنجان در  شهرستان بن واقع در استان چهار محال و بختیاری  می باشد.

 و تا مرکز استان 47 کیلومتر فاصله دارد . مختصات جغرافیایی روستای بارده عبارت است از 50درجه و31 دقیقه و01 ثانیه شرقی32 درجه و28 دقیقه و00 ثانیه شمالی می باشد.

دارای آب وهوای  نیمه مرطوب  معتدل  سرد  می باشد  و دارای روز های زمستان یخ بندان138  روز می باشد و جهت وزش بادهای غالب در استان چهارمحال و بختیاری عموماً غربی و جنوب غربی است و در مرکز استان در شهرکرد در فصل زمستان و بهار سمت وزش بادهای غالب جنوب غربی و در ماههای تیرو مرداد شرقی و در شهریور و تمام ماههای پاییز جنوب غربی است. میانگین سالانه سرعت بادهای غالب در شهرکرد ۱/۴ متر بر ثانیه است.



عکس هوائی و نقشه روستای بارده








۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۳ ، ۱۹:۰۳
جعفر نادری بنی


روستای یانچشمه با 564 خانوار و 2200 نفر جمعیت از روستاهای پرجمعیت استان و در فاصله 35 کیلومتری مرکز چهارمحال و بختیاری قرار دارد .از جنوب با بن، لار و شیخ شبان از شمال و شمال غربی رودخانه وتاسیسات سد. از غرب به حیدری وجمالو  ، و از شرق با روستاهای درکان ، قوچان و قراقوش همسایه است.


در سال 1391 شمسی با تصویب هیئت دولت روستای یان چشمه به عنوان مرکز بخش شیدا تصویب گردید .این مصوبه با توجه به مصوبه دولت در خصوص ارتقاء بخش بن به شهرستان صورت گرفت.


بامطالعه تاریخ حسرت خواهیم خورد چرا که این روستا در کمتر از یک قرن پیش با جمعیت و وسعتی بیشتر از آنروز مرکز کنونی چهار محال بختیاری (شهرکرد) بوده این روستا با جای دادن اقوام مختلف با چندین حمام و مدرسه و مسجد روایتگر کوتاهی هایی ازجانب مردمان و یا شاید روزگار که مانعی برای رشد آن گردید.


البته تاسیس سدشاه عباس کبیر(زاینده رود) چندان عامل کم اهمیتی در عدم رشداین روستا نبوده این سد قوسی بتنی که در سال ۱۴۴۲تاسیس گردید از لحاظ وسعت پروژه از بزرگترین پروژه های آن دوره وحتی اکنون به حساب می آید و حیات شهر اصفهان ودیگر شهر ها و روستاهایی که در مسیر این رودخانه قرار دارند مرهون این سد و رودخانه هستند. اما همه چیز به این خوشی تمام نمی شود آوارگی مردمان چند روستا از جمله همین یانچشمه ما فرصت رشد این روستا را برای میزبانی مرکزیت استان چهار محال وبختیاری را گرفت.

درحال حاضر اقداماتی برای آبادی صورت گرفته طرح هایی مثل احداث شهرک شیدا  در کنار روستا و طرح های درخت کاری با آبیاری قطره ای و اقدامات سازنده دیگر اماکافی به نظر نمی رسند.


 قرار گرفتن شهرک ویلایی شیدا در کنار روستا می تواند تبعات خوبی داشته باشد از جمله بیکاری که گریبان گیر اهالی شده را تاحدی کاهش دهد و همچنین حضور توریست ها ازسوی دیگر میتواند تاثیر زیادی در آبادی روستا داشته باشد.

اما امروزه یانچشمه بامعضلی جدید روبرو شده و آن منازعه بین افراد زمین خوار سود جو ، با صاحبان ملک بوده افرادی که به بهانه های واهی ادعای مالکیت ملک و زمین هایی که متعلق به ساکنان فعلی یانچشمه و یا افرادی که بعداز تأسیس سد زمین های خود را رها کرده و به مناطق دیگر کوچ نمودند بوده است.ا

عدم وجود سند مالکیت قاطع برای صاحبان ملک با توجه به شرایط ان زمان باعث اینگونه سود جویی ها شده مردم یانچشمه مخصوصا ریش سفید ها که اطلاعاتی در مورد صاحبان ملک ان زمان داشتند میتوانند مانع سود جویی این زمین خواران منفعت طلب شوند که با نهایت بی شرمی زمینی که افراد آنرا با سختی بدست آوردند از چنگ آنان درآورند.


عکس هوائی یانچشمه




.


پیشینه روستای یانچشمه:


  درسالهای پیش از سده ی   ۱۱۰۰ (ه ش) فردی به نام شکراله بن صفا ( جد شکراللهی ها) ازروستای نافچ واقع در استان چهارمحال وبختیاری به منطقه کنونی یانچشمه مهاجرت می کند در آن زمان روستای به نام یانچشمه وجود نداشته بلکه در نزدیکی های آن دهستان آبادی به نام سوران وجودداشته ( که بقایای آن هنوزنیز وجود دارد).

  این دهستان آباد و پرجمعیت را حاکم یا خان زور گو اداره می کرده و مردمان سوران بدلیل به ستوه آمدن از همین زور گویی ها تصمیم به ترک سوران می کنند عده ای از مردمان سوران به شکراله ملحق شده و جمعیت یانچشمه تازه شکل گرفته بدست شکراله افزایش می یابد تا مقارن با سال ۱۱۰۲ (ه.ش)که شاه سلطان حسین آخرین شاه سلسله صفوی بر ایران حکومت می کرد ایران با حمله غافلگیرانه افغان ها مواجه می شود.


با توجه به قرار داشتن شهر اصفهان بعنوان مرکزیت دودمان صفوی محمود افغان با لشکری عظیم راه پایتخت را در پیش می گیرند که از بد حادثه منطقه یانچشمه و سوران نیز یکی از مسیر های پیشروی افغان ها به اصفهان می شود.


خان سوران با شنیدن خبر پیشروی افغان ها از سوران به روستاهای اطراف فرار میکند و دراین حمله ی وحشیانه مردم سوران قتل عام میشوند وتنها تعدادی از آنهاکه درباروی شهر پناه گرفته بودندباقی می مانندکه آنها نیز به یانچشمه میروند زیراکه یانچشمه از این حمله به لطف مردمان دلیرش( از جمله شکراله و فرزندانش) کمترین خسارت را دیده بود مردمان بازمانده از ده های مجاور مثل بوعلی نیز به یانچشمه ملحق می شوند

.

همچنین در همین سالها شاخه ای ازایل بزرگ قشقایی ها بانام ایل باهارلو (معروف به گله داران) نیز باتوجه به مناسب بودن مرتع برای دام هایشان تصمیم به ساکن شدن در این منطقه می گیرندو باتوجه به پرچشمه بودن این منطقه نام یانچشمه را برای آن انتخاب می کنند . به این ترتیب اقوام جدید تری ساکن یانچشمه می گردند. روند مهاجر پذیری یانچشمه تا  اواخر سده ی ۱۲۰۰ادامه داشته اما به صورت های پراکنده تر

.

کشاورزی ،دامپروری و صنعت در یانچشمه قدیم :

اوج کشاورزی ودامپروری بعد از مدت کوتاهی پس از اسکان اهالی صورت می گیرد و بزودی یانچشمه از قطب های تولیدات محصولات کشاورزی ودامپروری استان اصفهان می گردد . طبق آمار هایی ، هر خانواده میانگین صاحب ۳۰۰راس دام بوده اند.

و محصولاتی که به نجف اباد وخمینی شهر واصفهان صادر می گردید موید این هستند و باوجود همین مشغله های کشاورزی اهالی کمتر فرصت به به انجام کارهای صنعتگری وبازاری می کردند بنابرین مهاجرین جدید که فاقد زمین ودام بودند به صنعتگری توسط اهالی تشویق میشوند وبه این ترتیب تاقبل از سال ۱۳۴۹یازده مغازه رنگرزی ۵مغازه مربوط به صنعت مسگری و۱۰باب مغازه نجاری ودرود گری ۸مغازه گیوه دوزی و۷مغازه اهنگری و۷۰مغازه مربوط به خواروبار و... تاسیس میشود .

همچنین وجود ۵مسجد به سبک معماری صفوی ۳باب حمام ۴میدان تجمع ویک کارخانه روغن کشی حکایت از وسعت یانچشمه قدیم می کنندکه تاحدو ی از امکانات شهرهای آن زمان برخوردار بوده است.


حوادث مهم یانچشمه تا قبل ازسال 1349:

در طول  این دو سه قرن ، سالهای پر حادثه وپر خاطره ای برای اهالی بود. اهالی که با اتحاد ویکدلی بی نظیر مردمانش به راحتی بر بسیاری از مسایل فایق می آمدند. اما از چالش برانگیز ترین مسایل از پایان سلسله صفوی تا اغاز حکومت پهلوی  در سرتاسر ایران مسله امنیت بود .که یانچشمه ما هم از این مسله مستثنی نبود و سالهای نامنی را در کنار هجوم بی امان سارقان و راهزنان می گذراند اما دلاور مردمان یانچشمه هم بیکار نبودند در این مورد افرادی مسئولیت تامین امنیت را بر عهده داشتند در طول این دویست سال مسیولیت این امر ابتدا با ابتدا حاج صادق وبعدهابه ترتیب زمانی  با حاج مهدی ،محمد باقر ،مشهدی علی وحاج عجم (همگی از خاندان شکراللهی ها) بوده است که تا اغاز حکومت پهلوی که امنیت وثبات در جامعه حاکم می شود ادامه داشته است

.

منازعه با اعراب

اعراب ساکن خراسان که خود از مهاجران وغیر بومیان خراسان بودند و در عهد عباسیان در خراسان حکومت  می کردند در زمان شاه سلیمان صفوی عده ای از آنها به فریدن تبعید می گردند . عده ای در اطراف دامنه و روستاهایی نظیر اشجرد ساکن می شوند وعده ای هم که در اطراف روستای گنجیگاه اطراف یانچشمه میشوند پس از مدتی در اثر درگیری یکی از اهالی گنجیگاه به نام قاعد با اعراب به فردی از آنان به قتل می رسد واین امر با وساتط بزرگان یانچشمه در قبال اعطای مقداری پول و زمین به اعراب خاتمه میابد .وپس از مدتی اعراب مدعی دیگر املاک یانچشمه می گردن که پس از مدتی این مساله بعنوان بحران بسیار جدی تا حدی که برخی از اهالی تصمیم به ترک یانچشمه می کنند. اما با پیگری ها در سطح استانی و کشوری حاج صادق بن صفا این مساله ختم به خیر می شود

.

ایثار روستای یانچشمه:

 سهم شهیدان روستای یانچشمه در دفاع مقدس  نسبت به جمعیت روستا واقعا قابل توجه است ..روستا شهدای زیادی تقدیم به عزت ایرانیان کرده است همانند شهیدان همه تاریخ ایران که پاسدار عزت ایرانیان بودند.

 اما در راس این پرپر شدگان نام شهید دریاقلی سورانی یانچشمه ای همچنان می درخشد نقش ایشان در شکستن حصر آبادان انکار ناپذیر است و همین عامل باعث شناخته شدنش در سراسر ایران است.


بزرگان روستای یانچشمه:

مردان بزرگی در تاریخ این روستا در خاطره ها و زبان ها ماندگار شده اند .

مرحوم حاجی محمد صادق و مرحوم محمد باقر معروف به محمد باقر کوسه و مرحوم دادخواه و مرحوم حاجی عجم از طایفه شکرالهی ها و مرحوم حاجی موسی از طایفه بهارلویی ها و نهایتاً و مرحوم حاج اسحاق از طایفه سورانی ها هرکدام به واسطه توانایی هایی که داشتند گوشه ای از تاریخ روستا را رقم زده اند.

در سالهای پس از انقلاب نیز این روستا بزرگانی را به خود دیده است که مرحوم دکتر جم و مرحوم شیخ اسماعیل شکرالهی از جمله این افراد می باشند.

 

 شغل و محصولات کشاورزی روستای یانچشمه:


در حال حاضر شغل اکثریت اهالی کشاورزی دامپروری و ماهیگیری و عده ای در کارهای سازمانی وتاسیسات اطراف یانچشمه مشغول به کار هستند.

 ترکیبات خاک اراضی زمین های شیستی  ، رسی ، آهکی وگچی بوده  وبرای کشت محصولات باغی و زراعی ایده آل نبوده اما به سمت شمال و شمال غرب با خاک مرغوب تری مواجه می شویم که قابلیت کشت انواع محصولات (البته با توجه به شرایط آب وهوایی منطقه)را برخوردار است.

محصولات زراعی شامل گندم ،جو ارزن ، سیب زمینی ، هویج ، چغندر . صیفی جات شامل هندوانه ، خربزه و خیار.حبوبات شامل نخود، لوبیا،  عدس و ماش و محصولات باغی:انگورهلو ، زرد آلو، سیب ، وآلوچه





فامیل های ساکن در یانچشمه:

شکراللهی ها:

                                                                                                                                                 در دوره رضا خان به دلیل اجرای طرح صدور شناسنامه افرادی در یانچشمه که هفتمین جدشان مربوط به شکراله می شدنام خانوادگی شکراللهی را برای خودبرگزیدند و در واقع همه شکراللهی ها طبق نموداراز شکراله بن صفا و فرزندان او می باشند.لازم به ذکر است که برخی از مهاجران نیز نام خانوادگی شکراللهی رابرای خود برگزیدند ، بنابرین نام آنها و یا پدرانشان در نموداروجود ندارد.


سورانی ها

بر مبنای انچه تاکنون نقل شده این است که نام خانوادگی سورانی برگرفته از دهستان سوران است .و همانطوری که گفته شد سوران دهستان آبادی در نزدیکی یانچشمه کنونی بوده و پس از نابودی آن بوسیله ی افغان ها افراد بازمانده ای که ریشه خودشان و یا پدرانشان به سوران بر می گشت نام خانوادگی سورانی را برای خود برگزیدند. سورانی ها به زبان ترکی تکلم میکنند زبان ترکی ازنوع قشقایی که در اصل زبان اصلی خودشان بوده است. اما به احتمال زیاد اصالت سورانی ها مربوط است به بخشی از طوایف قزلباش هایی که در زمان شاه سلیمان در فریدن سکنی گزیدند . این طوایف عبارت بودند از طوایف اینان لو، بیات و شاملو که در چادگان نیز سکونت گزیدند

سورانی ها نسبت به سه طایفه ی دیگر یانچشمه جز اولین کسانی بودند که در منطقه ی یانچشمه ساکن شدن اما محل دقیق سکونت انها سوران بوده است.

تا قبل از احداث سد زاینده رود سورانی ها در یانچشمه(قدیم) ساکن بودند اما پس از  احداث سد  عده ای در یانچشمه جدید ساکن شدند وعده ای دیگر به شهر ها وروستاهای مجاورمثل نجف آباد و روستاهای فریدن مثل خویگان و..مهاجرت کردند

.

عظیمی ها

 نام خانوادگی عظیم برگرفته ازجدشان عظیم می باشد زبان کنونی عظیمی ها مانند سایر فامیل ها ترکی میباشد اما در اصل زبان انها زبانی غیر از ترکی بوده که به تدریج زبان ترکی جایگزین آن می گردد

درمورد عظیمی های یانچشمه دو روایت مختلف وجود دارد::                                                            

۱-اینکه هنگامیکه شکراله  (جدشکراللهی ها) دریانچشمه ساکن می شودبرادر کوچکترش به نام عظیم نیز پس از مدتی به او ملحق میشودکه با پذیرش این روایت عظیمی ها از قومیت فارس وازصفاهستند.                                                                                                           

۲-عظیم از طایفه ای ازلران بختیاری بوده که در فاصله ی کمی بعد از شکراله در یانچشمه  ساکن می شوداقای امیر بهارلویی در کتاب خود با توجه به شباهت عظیمی هابه بختیاری هااین روایت را قوی تر می داند

.

بهارلویی ها

نام خانوادگی بهارلویی بر گرفته از شهری به نام بهار واقع در همدان می باشد.این قوم دارای تاربخچه پیچیده وپر ماجراست ودرطول تاریخ ابتدا از منطقه ترکستان از جمله ایلات قرا قویون لویی بودندکه ابتدا در شام سوریه وبخشی از ترکیه ساکن میشوند .

 در سال ۸۰۰ هجری که امیرتیمور گورکانی آسیای صغیر و شام را به تصرف درآورد، هفت ایل بزرگ را به نواحی مختلف ایران کوچاند. در این بین، ایل بهارلو  مرغزار بهار (شهربهار) را ییلاق خود قرار دادند.وبه تدریج در ان ساکن شدند. بعلت نبود چراگاه مناسب در اثرشدت سرما برای چرای دامهای خودبه استان فارس کوچ می کنند.

بین شمال وجنوب فارس ییلاق و قشلاق آنها بوده است اما به نظر می رسد منطقه فریدن ودر نتیجه یانچشمه یکی از مناطق ییلاقی آنها بوده است که روزی باتوجه به شرایط مناسب ان تصمیم ساکن شدن در آنرا می گیرند .در کل  اصالت آنها به قشقایی های استان فارس بر میگردد. طبیعتا زبان آنها ترکی واز نوع قشقایی می باشد. وبرما دقیقا مشخص نیست که پس از چه قومی ساکن یانچشمه می گردند. اما آنچه که محرض است این است که بعد از شکراله ساکن می شوند وبا آن سخت کوشی ذاتی که درآنها وجود داشت اقدامات زیادی برای آبادی یانچشمه انجام می دهند.پس از احداث سد مانند سایرین به شهر هایی که پیش ازاین گفته شد مهاجرت می کنند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۳ ، ۱۷:۲۸
جعفر نادری بنی

 

گذری به دیار سادات و شهر شهیدان ؛



     روستای شیخ‌شبان؛ از توابع شهرستان بن در استان چهارمحال و بختیاری است که در فاصله 39 کیلومتری شمال غربی مرکز استان ( شهرکرد ) و در حاشیه جنوبی رودخانه زاینده ‌رود واقع شده که از طرف شمال به روستاهای یان‌چشمه و حیدری، از طرف غرب به روستاهای کلیچه و حسین‌آباد، از طرف شرق به روستای لارک و شهر بن و از طرف جنوب به روستای بارده منتهی می‌شود.

     در شمال روستا ؛ کوه معروف به « شهیدان ( شیدا ) » که به نحوی نظرگاه و مورد احترام اهالی بوده و دارای پیشینه تاریخی و داستانی مقدسی است، مرز میان روستای یان‌‌چشمه و شیخ ‌شبان است و در طرف جنوب نیز کوه بلند معروف به « نساه » که مرتع اصلی روستا را تشکیل می‌دهد، مرز بارده و شیخ‌ شبان است ولی در سایر جهات ، نوع مرز یکنواخت نیست و بعضی نقاط کوه و دره و نقاط دیگر زمین هموار می‌باشد که البته تقریباً تمام دورتادور روستا را کوه‌های بلند و زیبا احاطه کرده و دارای مرتعی سرسبز با چشمه‌سارهای گوارا و خنک کوهستانی در جنوب می‌باشد.



     در استان چهارمحال ‌و بختیاری، کمتر کسی است که شیخ‌شبان را بلد نباشد،یا نشناسد و یا لااقل یکبار مسافر این سرزمین و زائر حرم مطهر و باصفای حضرت امامزاده سید بهاء الدین محمد (ع) نشده باشد. امامزاده سید بهاء الدین محمد (ع) از فرزندان حضرت حمزه بن‌موسی بن‌ جعفر الکاظم (ع) است که در دره‌ای زیبا در جنوب غربی این روستا در دهانه کوه بلند و سرسبزی که به نام همین امامزاده مزین است ، مدفون گشته و خاک این روستا را به گنج وجود نازنین خویش کیمیا نموده که به قول شاعر؛ « زیر این خاک از فضیلت گنجها خوابیده است. » و افتخار میهمان‌نوازی و خدمت به وجود شریفش را نصیب ساداتی از سلاله خود بزرگوارش در این مرز و بوم نموده و بدین‌سبب جا دارد بگوییم ؛ به خاطر وجود مبارک این سید جلیل‌القدر ؛ « سرتاسر این زمین را عطر ایمان پاشیده‌اند. »

 
     آستان مبارک و مقدس حضرت امامزاده سید بهاء الدین محمد (ع) هر ساله پذیرای وجود هزاران زائر و عاشق دلسوخته حریم اهل بیت عصمت و طهارت (ع) است که از اطراف و اکناف برای عرض ارادت مشرف می‌شوند و آن بزرگوار را واسطه فیض نزد حضرت احدیت و مقربان درگاه الهی قرار می‌دهند و چه بسا که در حرم و در راه حرم این آقا حاجت روا شده‌اند، هدایت شده‌اند و کرامتها دیده‌اند .


* پیشینه تاریخی و وجه تسمیه :


     کلمه « شیخ ‌شبان » به معنای « چوپان بزرگوار » است و یکی از القاب امامزاده حضرت سید بهاء الدین محمد (ع) هم محسوب می‌شود .که در نزدیکی این روستا قراردارد.

در زمان های قدیم لقب این  امامزاده بزرگوار (ع) را به عنوان  نام روستا انتخاب کرده و روستای شیخ شبان ایجاد می شود. درحال حاضر اکثریت قریب به اتفاق اهالی روستا را سادات موسوی ( از ذریه امامزاده سید بهاء الدین محمد (ع) ) تشکیل می‌دهند؛ به استثنای تعداد کمی از اهالی که از سایر نقاط به این روستا مهاجرت کرده‌اند.

     اهالی روستای شیخ شبان که اکثریت قریب به اتفاق آنها را سادات موسوی تشکیل می‌دهند ؛ مردمی خونگرم، مهمان‌نواز و مهربان هستند که دارای مذهب شیعه اثنی‌عشری بوده و با توجه به این که از سلاله امامزاده سید بهاءالدین محمد (ع) می‌باشند ؛ مؤمن، معتقد و علاقمند به حضرات اهل بیت عصمت و طهارت و خاندان مکرم وحی (ع) بوده و همانطور که همگان می‌دانند زمانی این روستا را تحت عنوان « نجف اشرف چهارمحال » خطاب می کردند.


     روستای شیخ شبان الفت و پیوند دیرینه ای با اسلام و روحانیت داشته و دارد که نشان این امر ؛ روحانیون بزرگوار و عالمان در حد اجتهاد این روستا در دورانهای مختلف و همچنین قریب بیش از 50 طلبه علوم دینی در حال تحصیل و تدریس در حوزه‌های علمیه ( به دلیل علاقه وافر اهالی این روستا به مسائل دینی و اعتقادی و اسلامی ) می‌باشد.
     مردم روستای شیخ شبان ؛ مردمی انقلابی و متعهد بوده و از جمله روستاهایی هستند که افتخار می‌کنند حتی در زمان رژیم پهلوی و طاغوت ستمشاهی هم طاغوتی نبودند و همواره حامی ، پیرو و گوش به فرمان علمای عظام دین و ولایت فقیه بوده و هستند. تاریخ سیاسی و انقلابی روستای شیخ شبان ، حاکی از این است که اولین مبارزات ضدطاغوتی در سطح منطقه و حتی شهرستان را اهالی شیخ شبان برگزار می‌کردند و در این راه حتی مورد آزار و اذیت‌های زیادی هم قرار گرفتند.


       اگر بگوییم ؛ « روستای شیخ شبان، دین خود را به انقلاب ادا کرد. »، سخن گزافی نرانده‌ایم؛ چرا که شیخ شبان، همواره یاور انقلاب و دشمن دشمنان انقلاب و این مرز و بوم بوده و هست. زنان این روستا در مبارزات اول انقلاب و جنگ ، نان طبخ می‌کردند و به تهران و جبهه‌ها می‌فرستادند. چند صد بسیجی از جوانان غیور و دلاور این خطه شهیدپرور با لبیک به ندای خمینی کبیر (ره) در جنگ تحمیلی حضور یافتند که بعضی گروهانهای بسیج در خط مقدم جبهه های جهاد حق علیه باطل را فقط جوانان و سادات شیخ شبانی تشکیل می‌دادند.

 

     حضور به قدری جدی و پرشور بود که جز پسران خردسال و پدران پیر و سالخورده، تقریباً مردی در روستا نمانده بود ؛ از میان حدود 3 هزار نفر جمعیت، قریب به 500 نفر و یا بیشتر بسیجی ... ( با بیش از 1750 مورد اعزام ) ؛ کاروان، کاروان و اتوبوس، اتوبوس بسیجی و مجاهد می‌رفت و کاروان، کاروان و تابوت، تابوت ؛ شهید گلگون کفن و مجروح و زخمی خونین بال بر می‌گشت ؛ جمعیت مدفون در گلستان شهداء روز به روز بیشتر می‌شد و مادران داغدیده هم تمسکشان به زینب و آل فاطمه (س) زیادتر و مستحکمتر.  79 شهید و لاله پرپر از بهترین جوانان مؤمن و خداجوی آن روزگار ... ، جوانان وداع شهادت با خانواده می‌کردند و خانواده‌ ها هم به عشق اسلام و حسین شهید (ع)، فرزند عزیزشان را بدرقه می‌کردند تا استقبال از شهادت کند. او را از زیر قرآن می‌گذراندند تا قرآن مجید مواظبش باشد که شیطان رجیم ، او را از پا گذاشتن در مسیر افتخار شهادت و همنشینی با علی‌اکبر امام حسین (ع) به در نکند و از طرفی خود را مهیای استقبال از تابوتی که در آن رعنا جوانشان، تکه‌تکه آرمیده و به حلقه مقربان حریم حضرت دوست ( جل‌وعلا ) پیوند خورده باشد.

     اینها اغراق و دروغ نیست؛ حکایت « الکریم اذا وعد وفی » است که مردم شیخ شبان با اخلاص و صداقت وعده دادند: « تا خون در رگ ماست ؛ خمینی رهبر ماست. » و قرآن کریم هم می‌فرماید: « ... من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه ... » و هیچ شکی ( العیاذ بالله ) نتوان کرد که : « صدق الله العلی العظیم و صدق رسوله ‌الأمین ».

در بهمن ماه 92 گلزار شهدای روستای شیخ شبان از توابع شهرستان بن در استان چهارمحال و بختیاری، به عنوان « نماد ملی گلزار شهدای روستای نمونه ایثارگری کشور »، انتخاب و معرفی شد.

روستای شیخ شبان نسبت به جمعیت بیشترین شهید را تقدیم نظام اسلامی کرده و دارای بیشترین تعداد جانبازان و ایثارگران است.

 

 " شیخ شبان " ؛ روستای خاتم کاری ایران


     هنر خاتم کاری یکی از هنرهای زیبا و ماندگار تاریخ صنایع دستی ایران است که از دیرباز هنرمندان فلات مرکزی ایران از جمله اصفهان به آن مشغول بوده و این هنر از اصفهان به چهارمحال وبختیاری آورده شده است.

     چه بسیار مردم دنیا که هنر ایران را، هنری پاک و مقدس می شمارند و بر آن آینه ای از حس دوست داشتن بر می افزایند، مانند همان قالی که پرده ای از اعجاز هنر را در خود نهفته دارد و بسیاری از قالی به عنوان تابلو منزل خویش استفاده می کنند.
     در بین هنرهای صنایع دستی هنر " خاتم کاری " 
هنری بسیار زیبا و منحصر به فرد ایرانیان است، که در آن هنرمندان بر پیکره چوب خشک مرده نگاره های زندگی را نقش می اندازند.


      روستای شیخ شبان در شهرستان بـن ، مهد کنونی هنر خاتم کاری در ایران شده و بسیاری از مسافران و گردشگران، شیفته این هنر اعجاب انگیزه می شوند.

      هم اکنون گل صنعت خاتم کاری روستای  "شیخ شبان " در شهرستان بن ، شهرتی ملی و جهانی یافته است.


در حال حاضر بیش از 400نفر در چهارمحال و بختیاری در رشته خاتم کاری فعال اند و سالانه بیش از 300هزار گل یا قامه خاتم در استان تولید و روانه بازار می کنند.

ارزش افزوده محصول خاتم 300درصد است و مواد اولیه این محصول شامل چوب، استخوان، سیم مسی و مفتول است.

روستای شیخ شبان در30 کیلومتری شهرکرد، مرکز چهارمحال وبختیاری واقع شده و قطب اصلی تولید خاتم در کشور محسوب می شود و مسافران نوروزی در سفر به استان از این خاتم به نیکی یاد می کنند.


عکس هوائی شیخ شبان



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۳ ، ۱۷:۱۷
جعفر نادری بنی

وردنجان یکی از شهرهای شهرستان بن در استان چهار محال و بختیاری  است. این شهر بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۰ دارای جمعیتی در حدود ۷۱۴۷ نفر بوده‌است.



موقعیت جغرافیایی


موقعیت مکانی

وردنجان در طول ۵۰ درجه و۴۶ دقیقه، عرض جغرافیایی ۳۲ درجه و۲۸ دقیقه، ارتفاع ۲۱۵۰ متر از سطح دریا قرار گرفته است. فاصله وردنجان تا شهرکرد حدود ۱۷ کیلومتر است {با الحاق چالش تر، اشگفتک و مهدیه (زانیان) به شهرکرد فاصله وردنجان تا شهرکرد به ۱۲ کیلو متر کاهش یافته است} و بین دو شهر بن و  نافچ جای دارد

.

موقعیت در تقسیمات کشوری

این شهر از توابع شهرستان بن بوده و در قالب دهستان وردنجان روستاهای تومانک و بارده از توابع آن محسوب می‌شوند. شهرداری این شهر در تاریخ۲۴/۱/۱۳۹۱افتتاح شد و آقای ذوالفقار یوسفی به عنوان اولین شهردار این شهر انتخاب گردید.

مکانهای تفریحی و گردشگری و میراث فرهنگی

چهل دختران نام محل تفریحی است که همواره با چشمه‌ای زلال گردشگرانی را به خود جلب می‌کند. مسجد جامع وردنجان که در بافت قدیمی و هسته مرکزی شهر قرار دارد قدمتی نزدیک به ۲۰۰ سال و مربوط به دوره قاجاریه است. و در سال ۱۳۹۰ مورد مرمت و بازسازی قرار گرفت.


جمعیت و ترکیب آن

در سال ۱۳۴۵، وردنجان جمعیتی بالغ بر ۱۷۰۲ نفر داشت در همین سال این شهر دارای ۲۳۱ خانوار بوده است. بر اساس سرشماری سال ۱۳۵۵ جمعیت این شهر ۲۳۸۲ نفر و دارای ۴۴۸ خانوار بود. بر اساس سرشماری سال ۱۳۶۵، جمعیت وردنجان ۳۷۷۹ نفر و ۶۳۲ خانوار داشت. بر اساس سرشماری سال ۱۳۷۵، جمعیت وردنجان ۴۲۹۵ نفر و ۸۲۴ خانوار داشت. در سال ۱۳۸۴، جمعیت وردنجان ۴۷۳۱ نفر و ۱۰۰۹ خانوار داشت. حدود نیمی از مردم روستای تومانک -که در ۱۲ کیلومتری غرب وردنجان قرار دارد -و تقریبا تمام اهالی روستای چوبین (از توابع شهرستان فارسان استان چهارمحال و بختیاری) اصالتی وردنجانی دارند

.

زبان، گویش و لهجه مردم

مردم وردنجان به زبان فارسی صحبت می‌کنند اما به سبب قرار گرفتن در موقعیتی بین چند شهر و روستای ترک زبان برخی از مردم شهر قادر به صحبت به زبان ترکی نیز می‌باشند. در زبان مردم وردنجان حتی کلماتی از زبانهای دیگر نیز واد شده است که از آنجمله می‌توان به کلمه «کفه» از زبان انگلیسیCough که به معنی «سرفه» می‌باشد. یا به کار بردن واژه ترکی استانبولی «دیک» به معنای ایستاده و یا سرپا اشاره نمود که در وردنجان نیز به همین معنی بکار می‌رود. مردم وردنجان با تغییر بعضی «واج‌ها» و صداهای حروف دارای لهجه خاصی هستند که آنها را از دیگران کاملا متمایز می‌سازد به عنوان مثال در تلفظ «واو» از کلمه «کوچه» آنرا اشمام کرده و چیزی مابین «او» و «ی» تلفظ می‌کنند. در تلفظ وردنجانی «بود» «بید» تلفظ می‌شود. و در تلفظ افعال مضارع منفی بجای «نمی ...» از «نم...» استفاده می‌کنند به عنوان نمونه «نمی‌روم» را «نم رم(nam ram)» تلفظ می‌کنند. کشیدن آخر جملات از ویژگیهای دیگر لهجه مردم وردنجان است

.

وضعیت فرهنگی


اهتمام به تحصیل علوم دینی

این شهر یکی از شهرهایی است که به نسبت جمعیت، روحانیون و طلاب علوم دینی زیادی را در خود جای داده است و گفته می‌شود بالغ بر ۲۰۰ نفر روحانی دارد. تا کنون آمار دقیقی از تعداد طلاب و روحانیون این شهر ارایه نشده است. اکثر پیران این شهر قران را به خوبی می‌خواندند. از قدیم مکتب خانه در این محل که هنوز روستایی بیش نبود برپا بود. مکتب خانه‌ها که عموما قاریان قران فعلی و در گذشته از ان جا پاگرفته‌اند توسط روحانیان مکتبی سرشناس همچون ملانظر علی ثرائی و فرزندان مرحومش (شیخ هیبت الله و شیخ کرامت الله) اداره می‌شد. این روحانیان که به ملا مکتبی مشهور بوده‌اند نقش به سزایی در فرهنگ و اداب و رسوم دینی شهر داشته‌اند. این روحانیان (ملای مکتبی‌ها) از روش خاصی برای اموزش قران استفاده می‌کردند که منحصر به فرد بوده. این سبک در حال منسوخ شدن است. روش‌های نوین قران آموزی جایش را در بین مردم باز کرده است. اکنون قاریانی کشوری و حافظان فراوانی در این دیار وجود دارند. علی اسماعیلی یکی از قاریان معروف شهر است که بارها و بارها با تلاوت زیبای خود مقامات اولی را در مسابقات کشور و بین المللی به دست اورده است. به نمونه‌ای از نحوهٔ تدریس قران به سبک قدیمی در زیر اشاره می‌شود: برای خواندن کلمهٔ الحمد لله چنین می‌گفتند: == الف و لام زبر "ال" ح و میم زبر "حم" الحم. دال پیش دو = الحمد. لام، زیر ل. لام، الف "لا" للا. ه، زیر ه لله... ==و به مین شکل به اموزش روخوانی قران می‌پرداختند. در مکتب خانه‌ها از سنین کودکی تا جوانان بالای ۲۰ سال حضور داشتند. ملا کرامت الله ثرائی اخرین بازماندهٔ ملا مکتبی‌ها از خاندان ملا نظر بود که در سال ۱۳۶۶ در سن ۵۸ سالگی مرحوم شد. از دیگر بزرگان این شهر می‌توان به مرحوم عبدالرحیم جعفری اشاره کرد که عمری را در راه ترویج معارف اسلام سپری نمود. مرقد او در بین بقیه درگذشتگان از تفاوت ممتازی برخوردار است. اموزش و حفظ قران در بین خانواده‌های این شهر رونق فراوان دارد.


اماکن مذهبی وردنجان


مساجد

مسجد جامع، مسجد امام رضا (علیه السلام)، مسجد ۱۴ معصوم (علیهم السلام)، مسجد امام حسن (علیه السلام)، مسجد المهدی (علیه السلام).

حسینیه و تکایا

حسینیه موسی بن جعفر (علیهما السلام)، حسینیه شهدا، امام حسن (علیه السلام).


شهدای وردنجان

این شهر به مهد شهیدان معروف است و نزدیک به ۹۰ شهید را دارا می‌باشد

.

فعالیت‌های اقتصادی

تا گذشته نچندان دور تنها فعالیت اقتصادی مردم کشاورزی و به صورت محدود دامپروری بوده است. پس از انقلاب در این شهر به نواحی صنعتی نیز توجه خاص شده است. در ناحیه صنعتی "امام خمینی " وردنجان در حال حاضر چندین واحد تولیدی از جمله ۲ واحد تولید قارچ، واحد تولید پروفیل آلومنیوم، تولید نمک، چند واحد تولید مزاییک و بلوکهای ساختمانی، یک واحد جوشکاری، یک واحد شستشوی فرش و... فعالیت می‌کنند در خارج از ناحیه صنعتی نیز سه واحد گاوداری، دو واحد پرورش مرغ، یک واحد تولید بلوکهای ساختمانی، و همچنین دو واحد تولید شن و ماسهوجود دارد که یکی از آنها فعال است. بر اساس «اطلاعات اندیسهای ایران» وردنجان یک اندیس مصالح ساختمانی است که مادهٔ معدنی موجود در آن، مرمریت است.

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۳ ، ۱۶:۴۸
جعفر نادری بنی

حسینقلی خان امان بنی از عرفا و شعرای زبر دست دوران قاجاریه می باشد و اشعار نغز و غنی او همواره بر سر زبان اهالی مردم شهر بن است.وی که در نجف و در جوار آستان ملکوتی امام اول شیعیان آرمیده سالهای پایانی عمر خود را در نجف اشرف به سر برد . سروده های وی از نظر ادبیات فولکلور برای شهر بن از اهمیت به سزایی برخوردار است.

از شاعر و عارف گرانقدر حسینقلی خان امان بنی اشعار متنوع به زبان ترکی و فارسی باقی مانده است ولی به طور یکجا و مرتب و منظم وجود ندارد.و تاکنون نیز به چاپ نرسیده است. عده ای از کهنسالان شهر بن آنها را از حفظ می خوانند و کسانی نیز شاید برخی از اشعار این شاعر را مکتوب کرده باشند .

 از شرح وحال این شاعر گرانقدر شهر بن اطلاعات دقیقی در دسترس نیست ولی به طوری که از اشعار او می توان فهمید ، روحی آزاد داشته و از بی وفایی دنیا حکایت می کند و توجه به مرگ و آخرت را همواره توصیه می نماید.که با این دنیای فانی نباید پابست بود و اغنیا را درکمک به زیردستان و بیچارگان تشویق و ترغیب می نمود.

اگرکسی به زبان ترکی آشنا باشد. اشعار این شاعرو عارف خیلی دلنشین و شیرین بوده و دارای نکات اخلاقی فراوان است. از اشعار او نیز می توان به روحیه و طرز زندگی این شاعر پی برد.

حسینقلی خان امان به زیارت اماکن متبرکه و مقدسه علاقه زیادی داشته و دراین زمینه اشعار مناسبی از خود به یادگار گذاشته است . درآباد کردن  باغها و خصوصاً کشت درخت گردو عقیده ثابتی داشته ، چنانچه هرسال بر ذمه خود می دانسته که ده ها درخت گردو و درختهای بیشمار غرس نماید و ازآن ها مراقبت نموده تا بارور شوند.

این شاعرگرانقدربا مشکلات آن زمان سفری به کربلای معلی می کند و درهمان جا با دارفانی وداع می نماید.و  ایشان شعری در مورد این سفرش سروده است که انگار می دانسته که این سفر برای او بازگشتی ندارد و برای همیشه مجاور کربلای معلی خواهد بود.

درحال حاضر با همکاری عده ای از بزرگان شهر بن ، همچون : خسرو سلیمی بنی ، حاج ابراهیم احمدی بنی ، میرزاآقا افلاکی بنی ، حاج پرویز امانی بنی ، حاج عبدالله احمدی بنی و...  توانستیم حدود 20 قطعه از اشعار این شاعر با مضامین بالا جمع آوری و مکتوب نمائیم که یک قطعه از اشعار ایشان که به زبان فارسی سروده است به بیش از ۹۰ بیت می رسد .و اشعار ترکی ایشان نیر در برخی موضوعات داری ابیات قابل توجهی هست. و بازهم به همکاری دیگرعزیزان نیازمندیم تا اگرشعری از این شاعر گرانقدر دارند ما را یاری نمایند ، تا به امید خداوند متعال و همکاری مسئولین و افراد خیر، روزی این اشعار را برای استفاده عموم و شناساندن این شاعر بزرگ شهر بن به چاپ برسانیم.

یک نمونه ای از اشعار این شاعر که برخی وصیت نامه این شاعر می دانند که هنگام سفر به کربلای معلی سروده است  :


درمورد سفرکربلا


کاغوذوم ایسلاندی یازدوم یاشودان ، بیلین آقام حیدر ایستیوب منی

                                      قارداشلارگدیرم جان و باشودان ، او آقای قنبر ایسیوب منی

ذوقیدن وطندن اولموشام عازم ، شاه نجفدن سیزه بیر نامه یازوم

                                   منی طلب ایلییوب موسی کاظم،نور چشم جعفر ایستیوب منی

ذویقودن وطندن اولدم آواره ، گدیرم دردیمه ایلییم چاره

                                       من سیزه دو وشدوم پروردگاره ، کننده خیبر ایستیوپ منی

اورگیم ده چوخ وارومدورآرزو ، او قیزیل گمبزه اولام روبرو

                                        حسین چاکرم سیزه دعاگو ،او شاه بی یاور ایستیوپ منی

قوم و قارداش،خویش و تباه واراولسون، مبادا بیر نفر انتظار اولسون

                                 امیرالمؤمنین سیزه یاراولسون،او شاه هفت کشور ایستیوب منی

دووشدوم آلّلها اوغلان و قیزی، دعادان فراموش ایلمین بیزی

                                     حضرت عباسه دووشدوم سیزی، علمدار لشکر ایستیوب منی

 هچ کیم محزون دگیل منه آغلاسون،گوز یاشیدان جیگریمی داغلاسون

                                       قارداشلارگیدیرم آلله ساخلاسون،کننده خیبر ایستیوپ منی

 «حسینقلی» گیدیر مجاور اولسون ،گوزلرین یاشه یرینه قان دولسون

                                     علی اصغر قنداقونا آند اولسون ،او شهید خنجر ایستیوب منی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۳ ، ۱۸:۴۶
جعفر نادری بنی

میرزا حبیب دستان بنی(اصفهانی)


 

میرزا حبیب بنی در ۱۲۵۱ ق در بن دنیا آمد. تحصیلات مقدماتى را در زادگاهش بنْ به پایان برد و ظاهراً به‏ قصد ادامه تحصیل به تهران و بغداد سفر کرد و در شهر اخیر به مدت چهار سال به تحصیل مشغول بود. از جزئیات سوانح زندگى وى دراین شهر، اطلاعى بیش از آنچه منابع به تبعیّت از هم تکرار کرده‏ اند، در دست نیست ( خان ملک ساسانى، ص ۱۱۰ به بعد). گفته‏ اند که‏ در بغداد ادبیات، فقه و اصول و چند زبان آموخته و در عین حال با محفل هاى با بی ‏مسلکان فرارى و تبعیدى و ناراضیان سیاسى آمد ورفت داشته است (سنجابى، ص ۱۱۵) و احتمال دارد که آشنایى او با بابیان در نگرش سیاسى وى تأثیر گذاشته باشد، هر چند که در آثارمنتشر شده‏ اش نشانه‏اى از این گونه تأثیرها دیده نمی ‏شود.

میرزا حبیب بنی پس از بازگشتن به تهران با روشنفکران، و به‏ ویژه با میرزا ملکم خان ناظم الدوله حشر و نشر داشته و حتى به‏ ارتباط با محفل هاى ماسونى متهم شده است، گرچه تاکنون سند یا دلیل محکمى دالّ بر ارتباط با او با این‏گونه مجامع به دست نیامده‏ا ست (همان، ص ۱۱۶؛ درباره ارتباط با ماسونیّت رئیس‏نیا، ج ۱، ص ۲۰۲). در هر حال در تهران به لامذهبى، دهریگرى و بی دینی ‏متّهم شد (حاجى پیرزاده، ص ۴۱). البته این اتّهامهاى کلّى را به همه فراماسونها، و بالاخص به میرزا ملکم خان، زده‏ اند. قدر مسلّم آنکه‏ میرزا حبیب در سلک دگراندیشان زمان خود بود و حکومت وقت در جریان دیدگاههاى انتقادى آنان قرار داشت و فعالیت هایشان را زیرنظر گرفته بود. کتابچه‏ اى در مذمت و بر ضد محمدخان سپهسالار (در گذشته ۱۲۸۴ ق) صدراعظم، مردى جاهل و عامى، نوشته و وى رادر آن سخت هجو کرده بودند. میرزا حبیب به اتهام نوشتن این کتابچه تحت تعقیب قرار گرفت و در ۱۲۸۳ ق از ایران نفى بلد شد (ناطق،ص ۲۷؛ بالایى؛ کویی ‏پرس، ص ۴۲).

در دانشنامه ترک آمده است که میرزا حبیب در حالى از خاک ایران وارد خاک عثمانى شد که زخمى بود و او را دنبال می ‏کردند (ص‏262). ظاهراً این مطلب در جاى دیگرى نیامده است. همین منبع می ‏گوید که على پاشا صدراعظم عثمانى او را به حضور پذیرفته است(همانجا) و دستور داده به وى شغلى واگذار کنند، اما قراین نشان نمی ‏دهد میرزا حبیب در آن زمان، که هنوز اثر ى پدید نیاورده بود، ازچنان شهرتى برخوردار بوده که با وى این‏سان رفتار کرده باشند. در واقع سوانح این بخش از زندگى او نیز کاویده شده نیست و احکام ‏تأیید نشده نظیر اینها محل تردید است.


میرزا حبیب بازمانده عمر خود را، حدود سى سال، در استانبول گذرانید و از راه خدمت در وزارت معارف عثمانى، تدریس در معلم ‏خانه ایرانیان و مراکز دیگر گذران کرد (حاجى پیرزاده، ص ۴۱). عثمانى در آن زمان نهضت تنظیمات را از سر گذرانده بود و شهر استانبول ‏از فعال‏ ترین شهرهاى اسلامى قرن نوزدهم در اخذ تمدّن اروپایى و نهادهاى مدنى و از مهمترین مراکز تجمع ایرانیان دگراندیش، ناراضی ‏و مخالف دولت، و محل انتشار جراید مختلف بود (رجایى، ص ۹۸ و بعد). جرگه‏اى از ایرانیان روشنفکر هم در استانبول تشکیل شده بود و میرزا حبیب به آن محفل، و نیز به محافل تجدّد خواهان رفت و آمد داشت و از طریق آنها با فرهنگ و تمدن غربى آشنا می ‏شد(آدمیت، ص ۹ و بعد؛ پیشگفتار بر حاجى باباى اصفهانى، ص ۱۸).

میرزا حبیب هم سن و سال طالبوف و حاج زین ‏العابدین مراغه‏ ى ودوست و همکار شیخ احمد روحى و میرزا آقاخان کرمانى بود، که همگى از پیشروان تجددّخواهى بودند. ظاهراً میرزا آقاخان کرمانی ‏مدت دو سال در منزل میرزا حبیب ساکن بوده و نوشته‏ هاى او را به اصطلاح امروزى ویرایش می ‏کرده است ( افضل الملک، مقدمه‏ هشت بهشت؛ دولت آبادى، ج ۱، ص ۱۵۹؛ افشار، ۱۳۳۹ ش، ص ۴۹۷). درباره دوستى و همکارى میرزا حبیب و شیخ احمد روحى، ونیز این دو با میرزا آقاخان کرمانى، اشارات بسیار است ( افشار، همانجا). پیوندهاى نزدیک میان این سه تن و آثارى که از آنان به جامانده است، گرایشهاى تجدّدخواهانه و اقبال آنان را به انواع دیگرى از فعالیت هاى ادبى و پژوهشى، که به اهمّ آنها در میان آثار میرزا حبیب ‏اشاره می شود، آشکارا نشان می ‏دهد.

میرزا حبیب از پیشگامان تحوّل در نثر و ترجمه فارسى. ترجمه کتابهاى حاجى باباى اصفهانى، ژیل بلاس و مردم گریز به قلم او، در زمره ‏شاهکارهاى نثر فارسى معاصر است.

 او در عین حال شاعر (متخلّص به دستان)، ادیب، از پیشگامان تألیف نخستین دستورهاى زبان ‏فارسى و از دگراندیشان تبعیدى عصر قاجار بود.

به لحاظ انتسابش به قریه بنْ ( شهر بن) ، از توابع فعلى چهارمحال و بختیارى، از سوى برخى ازافراد محلى «میرزا حبیب بنى» و «میرزا حبیب دستان بنى» نامیده شده است، که البته ضبط نام وى به این شکل در متون قاجارى و بعد ازآن سابقه ندارد.و چون قبلاً قریه بن (شهر بن) جزء مناطق اصفهان بوده است ایشان به میرزاحبیب اصفهانی معروف هستند

 به سبب اقامت طولانى در استانبول، نزد ترکها به «حبیب افندى» و «میرزا حبیب افندى» شهرت یافته و در دانشنامه‏ هاى‏ترک دو مقاله درباره او زیر دو نام اخیر چاپ شده است ( دانشنامه ترک، ج ۱۰، ص ۲۶۲؛ دانشنامه اسلام بنیاد دینى ترکیه، ج ۱۴، ص‏370).

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۳ ، ۱۷:۳۵
جعفر نادری بنی

شهــــر بــــــــن


موقعیت جغرافیایی:

شهر مذهبی بن  مرکز شهرستان بن در  25 کیلومتری شمال غربی مرکز استان شهرکرد واقع شده است ، از شمال به زاینده رود و یانچشمه از جنوب به وردنجان . تومانک وهرچگان ، از شرق به سامان . چم خلیفه و از غرب به روستای لارک و شیخ شبان محدود است . شهر بن در حاشیه جاده ای قرار دارد که شهرکرد مرکز استان را به سد زاینده رود و از آنجا به داران و از طرف دیگر به استان مرکزی متصل می سازد این شهر بر روی عرض جغرافیایی 32در 33درجه و طول جغرافیایی 45 در 50 درجه قرار گرفته است و ارتفاع آن از سطح دریا 2200متر می باشد . جمعیت شهر بِن در حدود 15000 نفر است که به زبان ترکی تکلم می کنند.

پیشینه شهر بن:

پیشینه شهر بن را برخی به دوران اشکانی و حتی پیش از آن نسبت داده اند و با استناد به آثار موجود در کوه افغان که دال بر وجود آتشکده ها و عبادت گاه های کهن وگورهایی به سبک آن دوره هستند پیدایش اولین تمدن در این منطقه مربوط به آن دوره میدانند. برخی دیگر با تکیه بر سفالینه های یافت شد در مزارع بن که قدمتی هم عصر سلجوقیان دارند شکل گیری بن را به آن دوران نسبت میدهند و بعضی دیگر معتقدند یکجا نشینی در بن از دوران صفویه آغاز و با سکنای قزل باش های آذری زبان که دلایل سیاسی و استراتژیک توسط شاه صفوی صورت پذیرفته ، شکل گرفته است؛ هر کدام از نظریات فوق مستند و قابل بررسی می باشند که مع الاسف کمتر به صورت تخصصی این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است. امید که در آینده نزدیک به همت جوانان مستعد و متخصص این دیار از این معما پرده برداشته شود.

شهر بن از جمله شهرهای قدیمی چهارمحال و بختیاری است در افواه این گونه به جا مانده که قبل از آنکه شهر در این محل ایجاد گردد اجداد و ساکنان فعلی در ادامه دره ای که هم اکنون شهر در آن موجود است و در نزدیکی امامزاده بابا پیر احمد (ع) ساکن بوده اند که به مرور زمان به مکانی به نام چغایرد (جیقید) و (کامال) و در نهایت در این مکانی فعلی اسکان پیدا می کنند. که  سرزمین اولیه  آنها- مناطقی کود و نا امن بوده  و به مرور به این ناحیه که دارای چشمه های متعدد و دشت های بزرگ برای کشاورزی  داشته است، مهاجرت کرده اند. از طرف دیگر با توجه به این که شهر بن از جمله شهر هایی است که به دلیل مقاومت مردم آن در مقابل افغانها سقوط نمی کند می توان یقین پیدا کرد که این شهر در آن زمان از جمله نقاط آباد منطقه چهار محال بختیاری بوده است . توجه در ریشه لغوی و وجه تسمیه شهر بن نیز تا حدودی واقعیت را روشن  می سازد .

وجه تسمیه بن :

درباره وجه تسمیه شهر بن چند قول وجود دارد:

1- افراد مسن وسالخورده در مورد وجه تسمیه بن می گویند شهر بن ازنظر موقعیت جغرافیایی در محدوده ای در بین حوزه نفوذ خوانین بختیاری و خوانین قشقایی بوده و از این نظر به بین معروف بوده که به مرور کلمه بین به بن تغییر یافته است .

2- برخی دیگر می گویند در اصل بین ، میان و وسط بوده است که آبادی میان دو رشته کوه افغان (قوقان) و کوه جنگی بن  می باشد.یا مکانی که بین تپه و کوه قرار گرفته باشد،شهر بن تقریبا بین تپه (قارایول) (راه سیاه) و کوه جنگی کشیده شده است. به خاطر نا امنی مردم بیشتر در جاهای مرتفع خانه های خود را بنا می کردند و در طول سالیان گذشته حرف (ی) را از کلمه بین حدف کرده و به صورت خلاصه بن(با کسر ب) به کار برده اند.

3- بعضی دیگر معتقد هستند کلمه بِن از لغت بُن به معنی ریشه آمده است بدین معنی که چون شهر بن در دامنه کوه قرار گرفته در قدیم می گفتند شهری که در بُنِ کوه (ریشه کوه) قرار گرفته است . چرا که خانه های واقع در خیابان جانبازان مشهور به قوزی دقیقا در کنار کوه ساخته شده است و نام این کوه ، کوه جنگی می باشد، شبیه اژدهاست که سر آن در جهت شرق کشیده شده  و دم آن در جهت غرب واقع گردیده است.

 4- و به قول دیگر:  برابر تلفظ کلمه در زبان عامیانه با کسر "ب" می باشد که بعضی اعتقاد دارند دراصل با ضم " ب" بوده  وبه معنی بنچاق و ریشه واساس منطقه بوده است.

5- کلمه «بین» در ترکی آذری به معنای «هزار» می باشد که مردم ترک زبان این منطقه هنوز هم نام« بن» را « بین» تلفظ می کنند. که شاید به دلایلی اسم این منطقه را بین یا همان هزار گذاشته شده است.

 زبان مردم شهر بن:

بر اساس تحقیقا انجام شده گویش ترکی بِن با زبان ترکی آذری و تا حدودی استانبولی قرابت بسیاری دارد که این امر نشان دهنده این نکته است که اجداد مردمان بِن عشایر آذری زبانی بوده اند که در زمان حکومت صفویه برای تعدیل نیروی عشایر بومی منطقة چهارمحال و بختیاری در این مکان اسکان داده شده اند همچنین در این تحقیقات به این نکته اشاره شده است که با توجه به گویش خاص مردم بِن انتساب آنها به عشایر ترک زبان قشقایی نادرست می باشد و احتمالاً اجداد اهالی بِن قسمتی از طوایف قزلباش  ( هفت طایفة ترک منطقة آذربایجان در زمان صفویه ) بودند که در زمان صفویه به این منطقه کوچ داده شده اند .)

برخلاف شهرها و روستاهای مجاور که به لهجه ترکی قشقایی تکلم می‌کنند به چند دلیل می‌توان گفت که لهجه مردمان این قوم لهجه‌ای بینابین لهجه ترکی آذری و زنجانی است.

۱- برخی واژگان و اصوات در این لهجه وجود دارد که در گویش آذری و زنجانی وجودداشته ولی درگویش قشقایی نیست مانند:اصوات ؤ و ؤؤ مثال: سؤز به معنای سخن یا کؤؤل به معنای خاکستر که در گویش قشقایی "سز" و "کیل" خوانده می‌شود.همچنین بسیاری از کلمات و اسامی.

۲- وجود ضرب المثل‌ها و اشعار عامیانه رایج در فرهنگ عامه اهالی این شهر که همان ضرب المثل‌های لهجه آذری است.

۳- وجود حکایتها و داستانهای عاشقانه اسطوره‌های فرهنگ آذری مانند افسانه‌های "کرم و اصلی" "ریحان سردار""کور اوغلی" و …

4-وجودشعرهای ترکی شاعران قدیم شهر بن که واژه ها بیشتر ترکی آذری استانبولی است.

شغل:

شغل بیشتر مردمان بِن درقدیم کشاورزی ، باغداری و دامپروری بوده است .ولی اکنون اکثرمردم بن در ادارات ، سازمان ها و شرکت ها مشغول به کار هستند و جوانان شهربن درعرصه علم موفقیت های زیادی بدست آوردند و دکتر و مهندس های زیادی از شهر بن در کشور خدمت می کنند و حتی در خارج از کشور هم مشغول کار و تحصیل هستند .

عمده ترین محصولات گیاهی شهر بن:  شیرین بیان ، گل ختنی ، خاک شیر و ریواس می باشد.

 محصولات باغی شامل : آلوچه ، بادام ، گردو ، انگور ، هلو ، زردآلو ، و... می باشد . 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۳ ، ۱۹:۲۳
جعفر نادری بنی

 لباس محلی در شهر بن

کِچَّه بورک (کلاه  نمدی)

کلاه نمدی به رنگهای مشکی و قهوه ای وجود دارد. این کلاه عقب و جلو ندارد و هر طور و از هر طرفی که روی سر گذاشته شود تفاوتی نمی کند و از پشمی که لابلای موهای بز به وجود می آید ساخته می شود. در روی سر به سمت عقب، جلو، چپ و راست قرار داده می شود.

تومّان (شلوار دبیت)

شلوار مشکی رنگی که از پارچه ای به نام دبیت دوخته شده و در اصطلاح محلی به تومّان معروف است.

شال

پارچه ای به رنگ سفید است که از پشم سفیدگوسفند بافته می شد. پارچه ی شال را دورهم پیچیده و سپس به جای کمربند دورکمر می پیچند تا شلوار دبیت را نگهدارد. شال، نمای زیبایی به لباس می دهد.

کَلَش (گیوه)

نوعی کفش است که رویه ی آن از پنبه تهیه می شود بنابراین دارای طبیعتی خنک و نرم است ورنگ این بافتنی همیشه سفید بوده است. تخت یا کف گیوه از پارچه های محکم و به هم تنیده ساخته می شود که از استقامت بالایی برخورداراست. رنگ تخت یا کف گیوه عمدتا سیاه و یا بنفش است. گیوه ی ملکی کیفیت خوبی داشته و معروفیت دارد. به علت گرانی گیوه های ملکی، گیوه ها ی دیگری با کف لاستیکی هم ساخته می شوند. دو لنگه ی گیوه شبیه هم ساخته شده و چپ و راست ندارند گیوه ی آجیده نوعی از گیوه است که رویه ای درشت باف دارد.

جیریخسه (جلیقه)

لباسی بدون آسین بوده و روی پیراهن می پوشند ، که پیراهن ها هم اکثراً به رنگ روشن پوشیده می شود.

دون (شبیه چوقا)

نوعی بالاپوش مردانه است شبیه چوقا و بلندتر از کت های کنونی و از شانه‌ها تا حدود زانوها را می‌پوشاند. که این لباس در زمان های قدیم بیشتر استفاده می شده است که اکنون مردان به جای آن از کت های امروزی استفاده می کنند.

 کَـپَـنـک

نوعی دیگر از بالاپوش مردانه است از جنس نمد که چوپانان می پوشند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۳ ، ۱۹:۲۰
جعفر نادری بنی

بازیهای بومی ، محلی شهر بن

 

لپَّر بازی :

چند نفر هر کدام کف کفشی یا کف گیوه ای را در دست می گیرند, و درجایی که ابتدای بازی است و با خطی مشخص شده است، می ایستند. چند عدد باطری یا چیزی که گرد باشد را روی خط قرار می دهند و باکف کفش به آن می زنند هرچند متر که باطری حرکت می کرد از نقطه شروع با پا به صورت گام به گام می شمرند, هرکس که بیشتر قوه را حرکت داده بود برنده میشد و هرکس که کمتر قوه را حرکت داده بود می بایست نفر برتر را از آخر نقطه بازی کول کرده تا نقطه شروع بازی بیاورد و دوباره بازی از نو شروع میشد.

 

هفت سنگ بازی :

شرح بازی: افراد به دو گروه مساوی تقسیم شده و هر کدام یکی از بازیکنان خود را به عنوان سردسته و رهبر برمی گزینند. یک گروه در فاصله ی معینی از محل هفت سنگ، که روی هم چیده شده اند قرار می گیرند تا به نوبت با توپ تنیس سنگها را مورد هدف قرار داده و بزنند.

گروه دوم نیز در پشت هفت سنگ، منتظر نتیجه اند تا هرگاه توپ پرتاب شده توسط گروه اول به هفت سنگ برخورد نکرد، فوراً جایشان را با آن گروه عوض کنند. ولی اگر برخورد کرد و آرایش آنها را برهم زد، توپ را بردارند و با پاسکاری و هدف گیری سعی کنند نفرات گروه اول را با توپ بزنند که اگر اصابت کند، از دور بازی اخراج می شود.

و همچنین نفرات گروه اول در هر فرصتی که به دست آورند به سراغ سنگها می روند تا آنها را روی هم بچینند و یک امتیاز بگیرند و مشخص است که برای انجام چنین کاری، یکی از دوستان بایستی خود را به خطر انداخته و یارش را در مقابل ضربات توپ پوشش دهد و چنانچه اگر باز هم مورد ضرب توپ قرار گرفت و از بازی اخراج شد، دیگری کار را به اتمام می رساند ولی اگر دیگر بازیکنی نمانده باشد، بازی تمام و در دور بعدی جای و نقش گروه ها عوض می شود.

در پایان، گروهی که زودتر 7 امتیاز را کسب نماید برنده است.

نکات : این بازی در شکل دیگری با شرایط فوق درون یک دایره ی بزرگ اجرا می شود در مرکز همین دایره دایره ایی کوچیکتر که محل چیدن هفت سنگ است رسم شده است همه بازیکنان در خارج از دوایر هستند بعد از برخورد توپ گروه اول و ریختن آنها یکی از افراد گروه دوم تمام اعضای گروه اول را در داخل دایره تعقیب میکند تا آنها را با دست بزند و مانع از چیدن سنگ ها روی هم شود و هر گاه خسته شد نفر بعدی مسئولیت تعقیب را به عهده می گیرد...

 

کمربند بازی :

در این بازی افراد دو گروه می شوند و گروهی در داخل یک دایره هر کدام حافظ یک کمربند و باز شده در روی زمین هستند که بصورت ایستاده بالای هر کمربند یک نفر قرار می گیرد. گروه بیرون ازدایره حمله می کنندکه کمربند را بدزدد , با دزدیدن یک کمربند با آن به افراد داخل دایره حمله کرده تا دیگران کمربند را بدزدند .اگر در طول این بازی کسی از داخل با پا به افراد بیرون بزند بازی از نو آغاز میشود وجاها عوض می گردد. و اگر نزند با کتک همه کمربندها را پس می گیرند.

 

بیرقوش واروم شین تننه (چیستان)

 شرح بازی: این بازی اطاعت پذیری و احترام را به بازیکنان با تجربه را نشان می دهد و خاص پسران می باشد. ابتدا یک نفر با تجربه و مسن به عنوان استاد و قلندر انتخاب می شود و کمربندی را در دست می گیرد و در ذهن خود پرنده را مجسم می کند و اعضای آن پرنده را با گفتن جملاتی بیان می کند و ضمن خواندن شعر، اندازه ی هر عضو را  که توصیف  می کند با دست روی کمربند نشان می دهد و سایر بازیکنان در پاسخ با همدیگر می گویند:(قلندر ای قلندر)

بیر قوش وارُم شین تَنَنَه       ( یه پرنده دارم  این اندازه )  

                           قلندر ای قلندر

دیمدیگ واره شین تَنَنَه       ( نوک داری این اندازه )       

                           قلندر ای قلندر

قانات لاره شین تَنَنَه           ( بال هاش این اندازه)       

                           قلندر ای قلندر

گوزلر واره شین تَنَنَه          ( چشم ها به این درشتی)     

                           قلندر ای قلندر

گوگدَن با خار، هر شیئی گورَر   ( از آسمان نگاه می کنه و همه چیز را می بینه)                                                  قلندر ای قلندر

دوشانِه گوروب، اینیب یرَه       ( خرگوش را می بینه میاد پائین)

                             قلندر ای قلندر

دِه قوشومون آدِه مَنَه           ( بگو اسم پرنده من چیه )

مندَه دییم اَحسن سَنَه        ( من هم بهت بگم احسن)

جواب: عقاب

بیر قوشوم وار شین تَنَنَه          قلندر ای قلندر

دیمدیگ واره شین تَنَنَه          قلندر ای قلندر

سینَه وارِه ، سارِه سارِه            قلندر ای قلندر

سَن دِه گینَن، نَدیر آدِه!          قلندر ای قلندر

دِه قوشومون آده مَنَه

منده دییم اَحسن سَنَه

جواب: بلبل


قلندر با گفتن شعر درباره پرنده مورد نظر می پردازد و همراه شعر اندازه بال ، چشم و سایر مشخصات آن را روی کمربند نشان می دهد و بازیکنان هم در هر معرفی یک صدا قلندر ای قلندر می گویند وقتی تمام مشخصات پرنده معرفی شد از سمت راست بازیکنان باید نام پرنده را حدس زده یک به یک اعلام نمایند: مثلاً فرد اول می گوید قارقادی(کلاغه)، قلندر به خاطر این که بفهماند که کلاغ نیست می گوید وئر قارقیا(بده به کلاغ) سپس نفر دوم هم می گوید مثلاً قوش دیر (گنجیشکه)، تا اینکه بالاخره یکی خواهد توانست که جواب را پیدا کند و نام عقاب را ذکر کند که بنا به دستور قلندر (چال چادّاسین)، به پراکندن و شلاق زدن بچه ها از ناحیه ی پایین تنه می پردازد و آنها نیز سعی در فرار و گریز دارند تا شلاق نخورند. و قلندر با گفتن کلمه (پالان پالان) او را تشویق به ادامه زدن می نماید قلندر می تواند در لحظه های شیرین بازی، بگوید: یالان یالان (دروغ )، و در این لحظه فردی که کمر بند را در دست دارد دیگر حق زدن بازیکنان را نداشته باید فوراً خودش را به قلندر برساند البته سایر بازیکنان سعی می کنند که مانع رسیدن او به قلندر شوند و در این راه اگر بتوانند حتی او را اذیت می نمایند بازی با رسیدن فرد نزد قلندر تمام می شود.

 

کلاغ پر :

یک بزرگ‌تر که نقش اوستا را به عهده می‌گیرد، بچه‌ها را دور خود جمع می‌کند. بعد انگشت نشانه خود را روی زمین می‌گذارد . بچه‌ها هم مثل او انگشت نشانه خود را روی زمین می‌گذارند.آن وقت اوستا همزمان با بلند کردن انگشت خود می‌گوید «کلاغ پر». بچه‌ها هم انگشتان خود را بلند می‌کنند و با هم می‌گویند «کلاغ پر». بازی همینطور ادامه پیدا می‌کند و هر بار اوستا نام پرنده‌ای را می‌برد. اما بعضی وقت‌ها هم برای اینکه حواس و دقت بچه‌ها را امتحان کند، شیء یا حیوانی را که پرنده نیست ، نام می‌برد، مثلاً می‌گوید «میز پر». اگر بچه‌ها حواسشان جمع باشد با هم می گویند «میز که پر ندارد»، ولی آن عده از بچه‌ها که متوجه نشدند و دست خود را بلند کردند، بازنده می‌شوند و از بازی بیرون می‌روند. اوستا بازی را با بقیه ادامه می‌دهد تا یک نفر برنده شود.

 

شاه دزد بازی(کبریت بازی):

به وسیله جعبه کبریتی توسط گروهی 5 الی 10 نفره ,که دور آن جمع می شوند  و مشخص می کردند که هر ضلع کبریت چه اسمی دارد مثل( شاه – دزد- وزیر – جلاد ) , وبا نوبت کبریت را بالا پرتاپ   کرده , آن ضلعی که روی زمین می ایستد  مشخصه فردی بود که آن اسم را داشت مثل شاه یا وزیر ,  و اگر تخت می افتاد رد میشد .با این کار شاه هر کسی بود به تخت می نشست  و دستور می داد تا جلاد , دزد را مجازات کند .

 

هانِی اَلیمدَه (پُر تا پوک) :

شرح بازی :. چند نفر دور هم می نشینند و یک نفر از آنها دگمه یا گلوله ی کوچک یا غیره  را به یکی از دست ها می سپارد ، بعد مشت های گره کرده ی خود را در مقابل دید دیگران قرار می دهند . نفرات دیگر با کنجکاوی و دقت و هوشیاری از حرکت دست و نگاه و حالت چهره حدس می زنند. که آن شی در داخل کدام یک از مشت های طرف است و این کار چند بار تکرار می شود هرکس بیشترین حدس را زد آن شی به او داده می شود تا او در مشت خود قرار دهد و بازی را ادامه دهد.

 

دوز:

شرح بازی : ابتدا در روی زمین با گچ یا زغال و یا روی یک برگ مقوا، شکل مربوط به بازی را رسم می کنند.

 هر دو بازیکن دارای ۳ مهره مشابه با رنگهای مختلف هستند . به قید قرعه یکی از آنها با قرار دادن یکی از مهره ها در نقطه مرکزی مربع (اگر حرفه ای باشد )که بر تمام نقاط تسلط دارد؛بازی را شروع می کند و نفر دوم مهره خود را در یکی از گوشه ها (اگر حرفه ایی باشد )که از لحاظ موقعیت در رده دوم قرار دارد می گذارد و نفر اول یکی دیگر و از گوشه ها و ...

این بازی به همین منوال ادامه می یابد تا هر سه مهره خود را در محل تلاقی خطوط کاشته باشند و پس از آن هر کدام در نوبت خود با جابجا کردن  کردن مهره ها سعی می کند که هر سه مهره خود را روی یکی از خطوط مستقیم ردیف کند و لذا هر کدام این کار را انجام دهد یک امتیاز گرفته و در نهایت هر کس زودتر به امتیاز مورد نظر برسد برنده می شود.

 

قایم موشک :

شروع بازی : بچه های داوطلب بازی ، در محوطه که دارای کمینگاه و درخت و کنج و غیره  جهت قایم شدن ، باشد دور هم جمع شده و به قید قرعه ، مانند سنگ انداختن ، یا شیر و خط یکی را به عنوان شروع کننده بازی انتخاب می کنند .

شروع کننده در محلی که توسط همه ی بازیکنان مشخص می شو.ند ، روی دیوار یا روی تنه درخت پشت به بچه ها ایستاده و چشمانش را می بندد و با کف دست چشمان خود را می گیرد تا جایی را نبیند و بنابر قرار داد بصورت (ده ، بیست ، سی و... ) می شمارد تا سایر بازیکنان در این فرصت خود را مخفی کنند .

سپس می گوید : قایم شدین ؟ بیام یا نه ؟ چنانچه جوابی نشنید به این مفهوم است که همه قایم شده اند و شروع به جستجو می کند و هر کدام را که پیدا کند باید دست به همان بازیکن بزند تا او را بسوزاند و اگر نتواند کسی را بسوزاند آن شخص جایش را با شروع کننده بازی عوض می کند و باز بازی از اول شروع می شود . لازم به ذکر است موقعی که بازیکن به جستجوی سایرین مشغول است ، بازیکن دیگر سریعاً خود را به محلی که روی دیوار علامت زده اند (دَک) می رسانند و با کف دست خود محل مورد نظر را لمس می کنند و با گفتن کلمه « دَک » برنده شدن خود را اعلام می کند .

 

خروس جنگی:

 شرح بازی: این بازی با گروه بندی بین بازیکنان آغاز می شود. قبل از بازی دایره ای به قطر 2 متر روی زمین می کشند و برای هر گروه یک اوستا تعیین می کنند. استادان هر گروه، یکی از را به داخل دایره می فرستد. بازیکن هر گروه در حالی که دو دست را به سینه چسبانده است، یک پایش را باید بالا بگیرد و با یک پا به سوی حریف برود و با شانه اش به بدن او بزند. هر دو بازیکن تلاش می کنند، تا دیگری را به سوی بیرون دایره هدایت کنند و یا با شانه زدن به یکدیگر سعی می کنند، یکی از آنان تعادلش را از دست بدهد و پایش به زمین بخورد. این مبارزه هم چنان ادامه دارد تا یکی از آنان پایش به زمین بخورد یا از دایره به بیرون هدایت شود و یا بر اثر خسته شدن پایش را به زمین بگذارد.این دور بازی با برنده شدن یکی از آن ها به پایان و نوبت به دو نفر بعدی می رسد. از هر گروه یک نفر به داخل دایره می آید و به همان روش گفته شده، بازی را ادامه می دهد. این بازی مرحله به مرحله به تعداد بازیکنان دو گروه ادامه می یابد و در پایان، تعداد برنده ها و بازنده های دو گروه را محاسبه می کنند و گروهی که تعداد برنده زیادی داشته باشد، برنده بازی شناخته می شود.

 

دوقوز(یه قل دوقل):

شرح بازی: ابتدا با جفت یا تک آمدن، آغاز کننده بازی را مشخص می کنند، به این گونه که یکی از بازیکنان سنگ ها را در مشت می گیرد تا دیگری بگوید زوج است یا فرد این بازی چندین مرحله دارد و بازیکن با اجرای موفق هر مرحله، به مرحله دیگر راه می یابد، ولی اگر در هر مرحله مرتکب اشتباه شود، می بازد و باید بازی را به نفر بعدی واگذار کند.

 ▪ مرحله اول (قل اول):  پنج سنگ را به گونه ای که جدا از هم باشد روی زمین پخش می کنند، آغاز کننده بازی یکی از سنگ ها را بر می دارد و به بالا می اندازد و در فاصله زمانی پایین آمدن سنگ، یکی از سنگ های روی زمین را بر می دارد و با همان دست، سنگ بالا انداخته را که در حال سقوط است می گیرد و به همین شیوه همه سنگ ها را بر می دارد.

 ▪ مرحله دوم (دو قل):  ۵ سنگ را به گونه ای که دو به دو قرار بگیرد، روی زمین پخش می کند؛ یکی را برمی دارد و به بالا می اندازد و سنگ ها را دوتایی از روی زمین بر می دارد.

 ▪ مرحله سوم (سه قل): مانند مراحل مذکور است؛ با این تفاوت که چهار سنگ روی زمین را باید در دو حرکت یک تایی و سه تایی بردارد.

 ▪ مرحله چهارم: یک سنگ را به هوا می اندازد و چهار سنگ را با هم از روی زمین بر می دارد و سنگ معلق در هوا را می گیرد.

 ▪ مرحله پنجم ( قرتک): یک سنگ را به هوا می اندازد، در حالی که چهار سنگ دیگر در مشت است انگشت سبابه را به زمین می کشد، بعد سنگ را در هوا می گیرد.

 ▪ مرحله ششم: بازیکن سنگ ها را پخش می کند یکی را بر می دارد و بالا می اندازد، در فاصله بازگشت، یکی از سنگ های روی زمین را بر می دارد و سنگ هوا را می گیرد و با یک پرتاب دیگر، سنگی را که از روی زمین برمی دارد با یکی از سنگ ها عوض می کند و به همین روش،مرحله را با تعویض تمامی سنگ ها به پایان می رساند.

 ▪ مرحله هفتم: در این مرحله، بازیکن بعد از ریختن سنگ ها روی زمین، دست چپ را در یک طرف آن ها به شکل عمودی بر زمین می گذارد و دیواری درست می کند.

 با دست راست یکی را بعد از برداشتن به طرف بالا می اندازد و دو بار می گیرد و دراین فاصله باید یکی از سنگ ها را بردارد و آن سوی دیوار بگذارد و این حرکت را برای تمامی سنگ ها اجرا کند.

 ▪ مرحله هشتم: در این مرحله، بازیکن سنگ ها را یک جا به طرف بالا می اندازد و در فاصله بازگشت آن ها، به سرعت دست ها را به هم می چسباند و با دو کف دست، سنگ ها را می گیرد. دوباره آن ها را در همان حالت با دو دست به طرف بالا می اندازد و در این فاصله دست ها را وارونه می کند و از ناحیه انگشت سبابه به هم می چسباند و آن ها را با پشت دست هایش می گیرد و سپس سنگ ها را به بالا پرتاب می کند و با کف دو دست می گیرد. افتادن حتی یک سنگ موجب سوختن است و هر کدام از بازیکنان که این مراحل را بدون اشتباه بگذرانند، برنده بازی معرفی می شوند و اگر در هر مرحله بسوزند، باید بازیکن حریف بازی را ادامه بدهد.

 ▪ مرحله نهم (آخر): مرحله تنبیه است و دو بازیکن رو به روی هم می نشینند؛ بازنده کف دستش را به زمین می چسباند و نفر برنده سنگ ها را یکی یکی با اسامی تنبیه ها مانند: «نوازش و برداشتن عسل از کندو» پشت دست او می چسباند، سپس باید با یک حرکت همه سنگ ها را به سوی بالا بیندازد و با کف دست بگیرد، اگر توانست همه را بگیرد تنبیهی متوجه او نیست اما اگر سنگی روی زمین بیفتد به تعداد سنگ های افتاده برای او جریمه تعیین می کنند.

 

چاله:

شرح بازی:بعد از مشخص کردن محدوده ی زمین بازی، در یک طرف آن، گودال کوچکی به صورت چاله که تقریباً به اندازه ی قطر توپ است می کَنَند که نامش خانه یا مات شیطان است.

در اطراف خانه شیطان، به تعداد بازیکن ها، چاله هایی با همان کیفیت ایجاد می شوند که هر کدام به یکی اختصاص دارد و خود در کنارشان می ایستند.
یکی به قید قرعه، از فاصله ی 5/1 متری به طور نشسته، توپ را روی زمین گذاشته و به سوی چاله ها می غلتاند که ممکن است یکی از چهار حالت زیر پیش بیاید:
1- به هیچکدام از چاله ها نیفتد: باز حق غلتاندن توپ را دارد.
2- به چاله ی متعلق به خود بیفتد: باز دوباره آن را می غلتاند.
3- به چاله ی یکی دیگر از بازیکنان بیفتد: در آن صورت بایستی صاحب گودال را روی کولش بگیرد و این بار با دقت و تمرکز حواس بیشتری توپ را بغلتاند.
4- و اگر توپ در خانه یا چاله ی شیطان قرار گرفت؛ به عنوان شیطان فوراً به طرف (توپ) دویده، آن را برمی دارد و به طرف سایر بازیکنان پرتاب کند تا یکی از آنها را بزند و از نقطه ی برخورد تا کنار چاله ها از او سواری کول بگیرد و بازیکنی که مورد اصابت توپ قرار گرفته بعد از سواری دادن روی خط شروع بازی می ایستد و به عنوان شیطان توپ را می غلتاند...
بدیهی است وقتی که توپی روی زمین بازی به طرف چاله ها می غلتد، بازیکنان نظاره گر کنار چاله ها، منتظر نتیجه هستند تا چنانچه اگر توپ در چاله ی شیطان افتاد، فرار را بر قرار ترجیح دهند و از ضربه ی توپ شیطان و سواری دادن و شیطان شدن و غیره در امان باشند.این بازی محدودیت زمانی ندارد.

 

جدول(لی لی):

بازی جدول(لی لی بازی): چند نفر در قالب یک تیم باهم به رقابت می پردازند مکانی را به شکل چهار خانه هایی متوالی خط کشی کرده و به طور لی لی کنان با نوک پا سنگ کوچکی را از داخل از این چهار خانه ها عبور داده به طوری که پایش به خطوط برخورد نکند این بازی و سرگرمی ویژه کودکان بخصوص دختران میباشد. این بازی هنوز هم رونق دارد و داخل حیات ها و یا پشت بام ها در روزهای آفتابی انجام میشود.

ابتدا زمین مستطیل هموارى را انتخاب و آن را به شش خانه ٔ مساوى تقسیم مى‌کنند. از اولین خانه ٔ دست راست شماره‌گذارى مى‌کنند به طورى‌که خانه اى ۱ و ۶ ، ۲ و ۵ ، ۳ و ۴ در کنار هم قرار مى‌گیرند. در بیرون دایره با فاصله ٔ دلخواه نیم‌دایره‌اى مى‌کشند و آنجا را نقطه ٔ شروع بازى مى‌دانند. قبل از شروع بازى روى پاره‌اى مقررات توافق مى‌کنند (مثلاً عبور دادن سنگ از خانه‌ها با چند ضرب باید صورت بگیرد). معمولاً خانه ٔ چهارم را خانه ٔ استراحت قرار مى‌دهند. در اینجا هر بازیکنى مى‌تواند از حالت لى‌لى بیرون آمده و استراحت کند. در هر نوبت یکى از بازیکنان بازى را انجام مى‌دهد یعنى سنگ را در خانه ٔ اول مى‌اندازد و براساس توافق قبلى که باید بازى مثلاً یک ضرب یا چند ضرب باشد با پا سنگ را به‌ترتیب از خانه‌ها عبور مى‌دهد، تا از خانه ٔ ۶ به بیرون برود. دفعه ٔ بعد سنگ را به خانه ٔ ۲ و ۳ و ... مى‌اندازد براى پرتاب سنگ به خانه ٔ ۶ که مجاور خانه ٔ ۱ است، باید بازیکن لى‌لى‌کنان خود را به خانه ٔ ۳ برساند و از آنجا سنگ را پرتاب کند. اگر پاى بازیکن یا سنگ روى خط بین خانه‌ها قرار بگیرد بازیکن سوخته است. وقتى تمام مراحل بازى را با موفقیت به پایان رساند برنده شده و مى‌تواند خانه‌اى بخرد ( تنها خانه ٔ چهارم که محل استراحت است قابل خریدارى نیست). وقتى فرد خانه‌اى مى‌خرد بازیکنان دیگر باید با اجازه ٔ او از خانه خود عبور کنند . اتفاق مى‌افتد که بازیکنى موفق شود تمام خانه‌ها را بخرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۳ ، ۱۹:۱۷
جعفر نادری بنی