شهرستان بـن

شهرستان بـن در استان چهار محال و بختیاری

شهرستان بـن

شهرستان بـن در استان چهار محال و بختیاری

شهرستان بـن

این وب جهت معرفی شهرستان بن طراحی شده است که امیدواریم مورد توجه کاربران عزیز قرار گیرد. کاربران می توانند جهت هرچه بهتر شدن این وبلاگ که گامی در جهت معرفی هرچه بیشتر شهر و شهرستان بن است با ما همکاری داشته باشند. مطالب و عکس ها به نام خود آنها در این وبلاگ درج می گردد. با تشکر فراوان

اگر مسئولین محترم شهر - شهرستان و استان با ما همکاری داشته باشند می توانیم این مجموعه اطلاعات را با یک سری اطلاعات دیگر در قالب یک کتاب چاپ نماییم.


«شهربن»مرکز شهرستان بن یکی از شهرهای ترک زبان استان چهارمحال و بختیاری است،و شمالی ترین شهر این استان و در نزدیکی سد زاینده رود قراردارد.

***
از همشهرستانی عزیز درخواست می شود مطالب و عکس های خود را درباره شهر و روستای خود به دست ما برسانند تا در این وبگاه جهت استفاده عموم درج نمائیم.
آدرس : شهر بن ، خیابان ملت ، کافی نت شهر بن - شهر من ، جعفرنادری

نویسندگان
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

سه شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۳، ۰۵:۳۵ ب.ظ

۱

میرزا حبیب دستان بنی (اصفهانی)

سه شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۳، ۰۵:۳۵ ب.ظ

میرزا حبیب دستان بنی(اصفهانی)


 

میرزا حبیب بنی در ۱۲۵۱ ق در بن دنیا آمد. تحصیلات مقدماتى را در زادگاهش بنْ به پایان برد و ظاهراً به‏ قصد ادامه تحصیل به تهران و بغداد سفر کرد و در شهر اخیر به مدت چهار سال به تحصیل مشغول بود. از جزئیات سوانح زندگى وى دراین شهر، اطلاعى بیش از آنچه منابع به تبعیّت از هم تکرار کرده‏ اند، در دست نیست ( خان ملک ساسانى، ص ۱۱۰ به بعد). گفته‏ اند که‏ در بغداد ادبیات، فقه و اصول و چند زبان آموخته و در عین حال با محفل هاى با بی ‏مسلکان فرارى و تبعیدى و ناراضیان سیاسى آمد ورفت داشته است (سنجابى، ص ۱۱۵) و احتمال دارد که آشنایى او با بابیان در نگرش سیاسى وى تأثیر گذاشته باشد، هر چند که در آثارمنتشر شده‏ اش نشانه‏اى از این گونه تأثیرها دیده نمی ‏شود.

میرزا حبیب بنی پس از بازگشتن به تهران با روشنفکران، و به‏ ویژه با میرزا ملکم خان ناظم الدوله حشر و نشر داشته و حتى به‏ ارتباط با محفل هاى ماسونى متهم شده است، گرچه تاکنون سند یا دلیل محکمى دالّ بر ارتباط با او با این‏گونه مجامع به دست نیامده‏ا ست (همان، ص ۱۱۶؛ درباره ارتباط با ماسونیّت رئیس‏نیا، ج ۱، ص ۲۰۲). در هر حال در تهران به لامذهبى، دهریگرى و بی دینی ‏متّهم شد (حاجى پیرزاده، ص ۴۱). البته این اتّهامهاى کلّى را به همه فراماسونها، و بالاخص به میرزا ملکم خان، زده‏ اند. قدر مسلّم آنکه‏ میرزا حبیب در سلک دگراندیشان زمان خود بود و حکومت وقت در جریان دیدگاههاى انتقادى آنان قرار داشت و فعالیت هایشان را زیرنظر گرفته بود. کتابچه‏ اى در مذمت و بر ضد محمدخان سپهسالار (در گذشته ۱۲۸۴ ق) صدراعظم، مردى جاهل و عامى، نوشته و وى رادر آن سخت هجو کرده بودند. میرزا حبیب به اتهام نوشتن این کتابچه تحت تعقیب قرار گرفت و در ۱۲۸۳ ق از ایران نفى بلد شد (ناطق،ص ۲۷؛ بالایى؛ کویی ‏پرس، ص ۴۲).

در دانشنامه ترک آمده است که میرزا حبیب در حالى از خاک ایران وارد خاک عثمانى شد که زخمى بود و او را دنبال می ‏کردند (ص‏262). ظاهراً این مطلب در جاى دیگرى نیامده است. همین منبع می ‏گوید که على پاشا صدراعظم عثمانى او را به حضور پذیرفته است(همانجا) و دستور داده به وى شغلى واگذار کنند، اما قراین نشان نمی ‏دهد میرزا حبیب در آن زمان، که هنوز اثر ى پدید نیاورده بود، ازچنان شهرتى برخوردار بوده که با وى این‏سان رفتار کرده باشند. در واقع سوانح این بخش از زندگى او نیز کاویده شده نیست و احکام ‏تأیید نشده نظیر اینها محل تردید است.


میرزا حبیب بازمانده عمر خود را، حدود سى سال، در استانبول گذرانید و از راه خدمت در وزارت معارف عثمانى، تدریس در معلم ‏خانه ایرانیان و مراکز دیگر گذران کرد (حاجى پیرزاده، ص ۴۱). عثمانى در آن زمان نهضت تنظیمات را از سر گذرانده بود و شهر استانبول ‏از فعال‏ ترین شهرهاى اسلامى قرن نوزدهم در اخذ تمدّن اروپایى و نهادهاى مدنى و از مهمترین مراکز تجمع ایرانیان دگراندیش، ناراضی ‏و مخالف دولت، و محل انتشار جراید مختلف بود (رجایى، ص ۹۸ و بعد). جرگه‏اى از ایرانیان روشنفکر هم در استانبول تشکیل شده بود و میرزا حبیب به آن محفل، و نیز به محافل تجدّد خواهان رفت و آمد داشت و از طریق آنها با فرهنگ و تمدن غربى آشنا می ‏شد(آدمیت، ص ۹ و بعد؛ پیشگفتار بر حاجى باباى اصفهانى، ص ۱۸).

میرزا حبیب هم سن و سال طالبوف و حاج زین ‏العابدین مراغه‏ ى ودوست و همکار شیخ احمد روحى و میرزا آقاخان کرمانى بود، که همگى از پیشروان تجددّخواهى بودند. ظاهراً میرزا آقاخان کرمانی ‏مدت دو سال در منزل میرزا حبیب ساکن بوده و نوشته‏ هاى او را به اصطلاح امروزى ویرایش می ‏کرده است ( افضل الملک، مقدمه‏ هشت بهشت؛ دولت آبادى، ج ۱، ص ۱۵۹؛ افشار، ۱۳۳۹ ش، ص ۴۹۷). درباره دوستى و همکارى میرزا حبیب و شیخ احمد روحى، ونیز این دو با میرزا آقاخان کرمانى، اشارات بسیار است ( افشار، همانجا). پیوندهاى نزدیک میان این سه تن و آثارى که از آنان به جامانده است، گرایشهاى تجدّدخواهانه و اقبال آنان را به انواع دیگرى از فعالیت هاى ادبى و پژوهشى، که به اهمّ آنها در میان آثار میرزا حبیب ‏اشاره می شود، آشکارا نشان می ‏دهد.

میرزا حبیب از پیشگامان تحوّل در نثر و ترجمه فارسى. ترجمه کتابهاى حاجى باباى اصفهانى، ژیل بلاس و مردم گریز به قلم او، در زمره ‏شاهکارهاى نثر فارسى معاصر است.

 او در عین حال شاعر (متخلّص به دستان)، ادیب، از پیشگامان تألیف نخستین دستورهاى زبان ‏فارسى و از دگراندیشان تبعیدى عصر قاجار بود.

به لحاظ انتسابش به قریه بنْ ( شهر بن) ، از توابع فعلى چهارمحال و بختیارى، از سوى برخى ازافراد محلى «میرزا حبیب بنى» و «میرزا حبیب دستان بنى» نامیده شده است، که البته ضبط نام وى به این شکل در متون قاجارى و بعد ازآن سابقه ندارد.و چون قبلاً قریه بن (شهر بن) جزء مناطق اصفهان بوده است ایشان به میرزاحبیب اصفهانی معروف هستند

 به سبب اقامت طولانى در استانبول، نزد ترکها به «حبیب افندى» و «میرزا حبیب افندى» شهرت یافته و در دانشنامه‏ هاى‏ترک دو مقاله درباره او زیر دو نام اخیر چاپ شده است ( دانشنامه ترک، ج ۱۰، ص ۲۶۲؛ دانشنامه اسلام بنیاد دینى ترکیه، ج ۱۴، ص‏370).



میرزا حبیب بنی تا سالهاى اخیر در ایران، و به‏ طور کلّى چندان شناخته شده نبود و ارزشهاى ادبى و تحقیقى کار او از جنبه هاى‏مختلف تقریباً بکلّى مغفول مانده بود.

 پژوهشهاى محمدعلى جمال‏ زاده و مجتبى مینوى به این کشف انجامید که حاجى باباى اصفهانی ‏و ژیل بلاس، دو شاهکار ترجمه در زبان فارسى و از نمونه‏ هاى درخشان تحوّل در نثر فارسى معاصر، نمی ‏توانسته به قلم کسى جز میرزاحبیب باشد .( ادامه مقاله؛ مینوى، ص ۳۱۲؛ آرین‏ پور، ج ۲، ص ۴۰۲).

پژوهش در تاریخ دستور زبان فارسى و اشارات جلال الدین‏ همایى در مقاله «دستور زبان فارسى» در مقدمه لغت‏نامه دهخدا (ص ۱۴۷ ـ ۱۱۰) به پیشاهنگى میرزا حبیب در دستورنویسى گواهی ‏داد. انتشار چند مقاله از ایرج افشار (۱۳۳۹ ش، ۱۳۴۲ ش، ۱۳۴۴ ش)

درباره او، اشارات پژوهشگران دیگر در خصوص پیشگامى او درهنرهاى نمایشى (از جمله ملک‏پور، ۱۳۷۹ ش، ص ۱۶۵) و نیز زمینه‏ هاى دیگر، مثلاً فرهنگ عامه، و سرانجام برگزارى مراسمى دربزرگداشت وى ( پایان مقاله) اندک اندک به شناخت بهتر جایگاه او در ادب معاصر فارسى کمک کرده است، هر چند که تا دیوان اشعاراو و سایر نوشته‏ هاى چاپ نشده اش انتشار نیابد و پژوهشهاى متعدد، جنبه ‏هاى ناشناخته زندگى و ارزشهاى چند گانه آثار او را عیان‏ نسازد، نمی ‏توان درباره وى با قطعیّت علمى سخن گفت.

 

تأثیر تجددّگرایانه و چشمگیر میرزا حبیب در تحوّل نثر جدید فارسى بویژه با این سه اثر نمایان است: حاجى باباى اصفهانى (براى‏جزئیات بیشتر ادامه مقاله)؛ ژیل بلاس (نوشته لُساژ(۲)( و مردم گریز/ گزارش مردم گریز (ترجمه منظوم، نوشته مولیر).

 ترجمه هر سه اثر به گونه ‏هاى مختلف دیدگاه انتقادى از وضع اجتماعى ـ سیاسى موجود را در میان خوانندگان دامن می ‏زد و طبعاً حکومت‏ مستبدانه حاکم بر ایران عصر قاجار و نیز حکومت خودکامه عثمانى، که در آن زمان تحرکّات اجتماعى ناشى از جنبش «ترکهاى جوان» رازیر قید حکومتى قرار داده بود، نمی ‏توانستند با ترویج این نوع از ادبیات با دیدگاههاى انتقادى آن موافق باشند.

 انتساب میرزا حبیب به‏ جنبش «ترکهاى جوان» می ‏توانست پیامدهاى پیش‏بینى نشده ‏اى براى وى داشته باشد و به همین علت نام وى بر ترجمه‏ ها ذکر نشده است و خطایى که ادوارد براون در تاریخ ادبیات ایران مرتکب شده و ترجمه حاجى باباى اصفهانى را به شیخ احمد روحى نسبت داده،در آثار دیگرى هم تکرار شده است، و حتى در اثر دقیقى چون دایرةالمعارف فارسى، ذیل مقاله «احمد روحى»، ترجمه حاجى باباى‏اصفهانى و ژیل بلاس، هر دو، به شیخ احمد روحى نسبت داده شده است (مصاحب، ج ۲، ص ۶۴).

مجتبى مینوى با تحقیق و تطبیق به‏این نکته وقوف یافت که ترجمه ژیل بلاس به قلم میرزا حبیب است، نه دکتر محمدخان کرمانشاهى، معروف به کفرى (آرین‏پور، ج ۲،ص ۴۰۲)،

و محمدعلى جمال‏ زاده پس از سالها دقت و تأمل یقین یافت که ترجمه مردم گریز را نمی ‏توان به مترجمى جز میرزا حبیب‏ نسبت داد، و اخیراً هم بررسی هاى مریم سنجابى درباره سبک کار و روش میرزا حبیب، شواهد متقن‏ ترى به سود فرضیه جمال‏ زاده‏ به دست آمده است ( سنجابى، ص ۱۱۳ به بعد)؛

در ضمن مردم گریز ظاهراً نخستین نمایشنامه‏ اى است که در ۱۲۸۶ ق از زبانى بیگانه‏ به فارسى ترجمه شده (قانون‏ پرور، ص ۵۲۹) و «نخستین تجربه در زمینه انتقال یک نمایشنامه فرنگى به زبان فارسى» بوده است(ملک‏پور، ۱۳۷۹ ش، ص ۱۶۵).

از مقایسه این سه ترجمه، پیشگاهى میرزا حبیب در ترجمه معاصر فارسى و دستاورد او در این کار پیداست: اتّخاذ روشى سنجیده ودر آمیخته به ذوق هنرى در ترجمه‏ هایى که بنا به مورد گاه کاملاً دقیق، امین، وفادار و لفظ به لفظ و گواه تسلّط چشمگیر او به زبانهاى‏ مبدأ و مقصد در ترجمه و کشف روح و حال و هواى اثر است، و گاه ترجمه آزاد، غیردقیق، اما کاملاً موفق، که نشانه چیره دستى او در نثرفارسى و وقوف زیرکانه به اوضاع و احوال اجتماعى ـ سیاسى زمان است.

تسلّط میرزا حبیب به چند زبان و به اصطلاحات، تعبیرها،حکایتها، ضرب‏ المثل ها و ظرایف زبانى و لحنى، قدرت طنز و هزل، طبع تواناى شاعرى و قدرت قافیه‏ سازى و موزون‏ تراشى وسجع‏ سازى و استفاده هنرمندانه از وزن کلام و آهنگ واژه ها و امتیازاتى دیگر جایگاه وى را در ترجمه فارسى در مرتبه کم مانندى قرارداده است (خانلرى، ج ۳، ص ۲۹۶؛ یوسفى، ص ۴۱ به بعد؛ امامى، ص ۴۳ به بعد؛ سنجابى، ص ۱۳۵ به بعد).

نسخه خطى ترجمه ژیل بلاس به خط میرزا آقاخان کرمانى در کتابخانه دانشگاه استانبول موجود است (مینوى، ص ۳۱۲). ترجمه‏ منسوب به دکتر محمدخان کرمانشاهى، معروف به کفرى ( مشار) چاپ بدون تصرّف همین نسخه است (مینوى، همانجا). نسخه ‏دیگرى هم از ترجمه در کرمان پیدا شده که احتمالاً باز مانده‏اى از کتابخانه میرزا آقاخان کرمانى است، و هما ناطق به نقل از محمدابراهیم‏ باستانى پاریزى می ‏گوید که وجود برخى اصطلاحات خاص کرمانى در این ترجمه، این فرضیه را قوّت می ‏بخشد که میرزا آقاخان کرمانی ‏نه تنها در استنساخ که در ترجمه آن نیز با میرزا حبیب همکار بوده است (ناطق، ص ۳۳ و بعد). ناطق همچنین می ‏افزاید که میرزا حبیب ‏ژیل بلاس و مردم گریز را با همان نیّت سیاسى به فارسى برگردانده که حاجى باباى اصفهانى را (همو، ص ۲۹؛ براى مشخصات چاپى‏ژیل بلاس مشار).

مردم گریز/ گزارش مردم گریز، ترجمه‏اى است منظوم، سرشار از نقل اقوال از بزرگان ادب فارسى و تلمیحات ادبى که در ضمن،فارسى محاوره‏اى عصر قاجار لا به‏لاى آن نمایان است (براى جزئیات بیشتر سنجابى، ص ۱۱۴ به بعد). احتمال داده‏اند که میرزاحبیب در ترجمه آن به ترجمه ترکى هم نظر داشته است، ولى مطمئناً از فرانسوى به فارسى ترجمه شده است (همو، ص ۱۱۸). این‏ترجمه نخستین بار در استانبول (چاپخانه تصویر افکار، ۱۲۹۵ /۱۸۶۹ ق) چاپ شده، اما روى جلد نام مترجم ذکر نشده است (همو،ص ۱۱۴). مردم گریز را حلقه واسطى میان نمایشهاى روحوضى سنّتى و کمدیهاى جدید مى‏دانند (ملک‏پور، ص ۱۴۹ بعد)، اثرى که‏مضمون آن باب دندان میرزا حبیب و عرصه اِعمال توانایى‏هاى او در استفاده از طنز، هزل، فرهنگ عامه و بازیهاى زبانى و شگردهاى‏قلمى بوده است (براى آگاهى از کم و کیف ترجمه‏هاى این کتاب و مشخصات چاپى آنها ملک‏پور، ۱۳۶۳ ش، ص ۳۲۴ به بعد).

دستور سخن (استانبول، ۱۷۸ .۱۲۸۹ ص)؛ دبستان فارسى (استانبول، ۱۳۵ .۱۳۰۸ ص)؛ خلاصه رهنماى فارسى (استانبول،۹۶ .۱۳۰۹ ص)؛ و رهبر فارسى (استانبول، ۵۵ .۱۳۱۰ ص) کتابهایى است که میرزا حبیب درباره دستور زبان فارسى تالیف کرده است(افشار، ۱۳۴۴، ص ۱۵۵ به بعد).

همایى مى‏ گوید او نخستین کسى است که کلمه «دستور» را براى عنوان کتابى درباره قواعد زبان فارسى‏ به کار برده و این قواعد را از عربى جدا ساخته و قواعد دستورى فارسى را از دایره تقلید از صرف و نحو عربى بیرون برده است (ص ۱۲۶و بعد؛ نیز نگاه کنید به: احمدى‏گیوى، ج ۱، ص ۳۰).

براساس اطلاعاتى که فعلاً موجود است، مى‏ توان گفت که میرزا حبیب در عین حال نخستین‏ کسى است که اجزاى کلام را در زبان فارسى بررسى و طبقه‏ بندى کرده است، هر چند که خود را مبتکر این طبقه‏ بندى نمى‏ داند، و میرزاعبدالعظیم خان قریب از الگوى او پیروى کرده است ( صفوى، ص ۲۶ و بعد). نیز احتمال مى ‏رود که به لحاظ آشنایى با زبان‏ فرانسوى، از تقسیم‏ بندیهاى فرنگى در طبقه‏ بندى دستورى گرته‏ بردارى کرده باشد (همانجا).

مخبرالسلطنه هدایت که زبان آلمانى مى‏دانسته است، مى‏گوید میرزا حبیب بعضى قواعد صرف آلمانى را با فارسى تطبیق داده و این‏کتاب را در اصل براى آموزش زبان فارسى به وارموند آلمانى در استانبول تدارک دیده است (ص ۱۱۰). همچنین ادّعا شده است که کتاب‏قانون قدسى (نوشته عباسقلى آقا باکیخانوف، تفلیس، ۱۲۴۷ ق/ ۱۸۳۱) در دستور زبان فارسى، نزدیک به چهل سال پیش از دستورسخن تالیف شده است (رئیس‏نیا، ج ۱، ص ۵۰۴). در باب علت و انگیزه تألیف دستور فارسى، توجیه‏ها متفاوت است (براى مثال هدایت، همانجا؛ خان ملک ساسانى، ص ۱۱۳ و بعد؛ آرین‏پور، ج ۲، ص ۴۰۰؛ امین ریاحى، ص ۲۴۵)، آنچه مسلّم است اینکه میرزاحبیب که به تدریس زبان فارسى اشتغال داشته، نیاز به تدوین کتابى منظّم را در زمینه دستور احساس کرده است و آشناى‏اش با زبانهاى‏خارجى و ذهن نوآور و تازه جویش نیز یاور او در این راه بوده است.

میرزا حبیب بنی در دیباچه دستور سخن به این نکته اشاره کرده است که شمارى از ادیبان و عارفان ترک نزد وى فارسى‏ مى‏ آموخته‏ اند و او در صدد بر آمده است که نه تنها قاعده‏ هاى زبان فارسى را از طریق کتابچه‏ اى به آنها بیاموزد، بلکه راههاى کاربردواژه‏ هاى عربى در فارسى و مأخوذ از عربى را به آنها آموزش دهد ( دیباچه). در هر حال چه پیشگامى میرزا حبیب در تدوین نخستین‏ دستورهاى زبان فارسى اثبات شود و چه نشود، سهم او در تکوین این بحث و حق تقدّم او قابل انکار نیست. در ضمن دبستان فارسى ودو کتاب دستورى دیگر او، ساده‏ تر و مختصرتر از دستور سخن و براى کاربردهاى متفاوت، از جمله آموزش دستور به شاگردان مدارس،تدوین شده است.

آثار میرزا حبیب  بنی را مى ‏توان مجموعاً به دو دسته عمده چاپ شده و نشده تقسیم کرد.

از جمله نوشته‏ هاى چاپ نشده وى : دیوان‏ غزلیات و هجویاتى است که به خط خود اوست و با مقدمه کوتاهى در احوال وى همراه است. این مجموعه، که به لحاظ استهجان ورکاکت و بى‏ پروایى در کاربرد واژه‏ ها و تعابیر تاکنون امکان انتشار نیافته است، در استانبول به صورت خطى نگهدارى مى‏ شود ( خان‏ملک ساسانى، ص ۱۱۱؛ سبحانى، مدخلهاى ۷۱۲ .۲۶۶ و ۱۵۱۹؛ براى نمونه‏ هایى از شعرها مصاحبى نائینى، ج ۲، ص ۷۴۰ـ ۷۳۵).

مجموعه شعرهاى میرزا حبیب با تخلّص دستان معروف است. مجتبى مینوى از آثار چاپ نشده میرزا حبیب و محفوظ درکتابخانه دانشگاه استانبول عکس تهیّه کرده است ( دانش پژوه، ج ۲، ص ۱۹۶؛ ج ۳، ص ۵۰).

 از آثار چاپ شده او خط و خطاطان(استانبول، ۲۸۵ .۱۳۰۶ ص، به ترکى عثمانى؛ ترجمه فارسى با عنوان تذکره خط و خطاطان، تهران، ۱۳۶۹ ش) به ویژه در ترکیه بیشترشهرت دارد، تا بدان حدّ که الپ ارسلان در معرّف مقاله «حبیب افندى»، اشتهار اصلى وى را به لحاظ تالیف این کتاب دانسته است (ص‏370). این کتاب، تاریخ و راهنماى شناختن خطوط، به ویژه خط نستعلیق، و شرح احوال خطّاطان بزرگ در قرون نخستین اسلامى، اعم‏از عرب و عجم و خوشنویسان عثمانى است. در ترکیه بر بخش خطاطان عثمانى این کتاب تاکید ویژه کرده‏ اند ( همانجا؛ خان ملک‏ساسانى، ص ۱۱۷؛ مقدمه ترجمه فارسى، ص ۷). غرائب عوائد ملل (استانبول، مطبعه اختر، ۲۶۰ .۱۳۰۳ ص) اثرى است تألیفى وترجمه‏ اى به زبان فارسى در وصف عادات و رسوم و خلقیات ملتها. ظاهراً هدف از تدوین این کتاب آشنا ساختن ایرانیان با تمدّن جدیدغرب و عقب نماندن از ترکان عثمانى بوده است (خان ملک ساسانى، ص ۱۱۶؛ افشار، ۱۳۴۲ ش، ص ۸۰ به بعد). دیوان اطعمه (سروده‏ابوالقاسم حلاّج شیرازى، استانبول، ۱۳۰۲)؛ دیوان البسه (سروده نظام الدین محمود قارى یزدى، استانبول، ۱۳۰۳ ق)؛ منتخبات عبیدزاکانى (با مقدمه فرانسوى از فرنه، استانبول، ۱۳۰۳ ق) از جمله کتاب هایى است که تصحیح کرده است و به دیوان البسه و اطعمه دوواژه‏ نامه در پایان کتاب براى بازیابى واژگان افزوده است. از آثار دیگر او مى‏ توان از برگ سبز (استانبول، ۱۳۰۴، در تعلیم زبان فارسى)؛منتخبات گلستان سعدى (استانبول، ۱۳۰۹) یاد کرد.

میرزا حبیب از پیشگامان کاربرد شیوه‏ هاى نوین پژوهش در قلمرو ادبیات فارسى است (افشار، ۱۳۳۹، ص ۴۹۱). گذشته از تسلّطبى‏ مانند در نگارش نثر فارسى، در سرودن شعر، ساختن نظم و کاربرد فنون، صنایع، طرائف و ظرایف ادبى چیره دست است، هر چند درمرتبه شاعران درجه یک قرار نمى ‏گیرد (دانش، ص ۲۷؛ براى آشنایى با درجه تسلّط او بر شعر مصاحب نائینى، همانجا). نزدیک به‏ پنجاه غزل حافظ را به شیوه عبید زاکانى تضمین کرده است و چکامه‏هاى نوروزى بسیارى سروده که در شماره‏هاى مختلف روزنامه اخترچاپ شده است. در اواخر عمر در مدح ناصرالدین شاه و معین الملک سفیر ایران در باب عالى شعرهایى سروده است ( رئیس‏نیا، ج‏1، ص ۵۱۳ و بعد). به ترکى هم شعر مى‏ گفته است (الپ ارسلان، ص ۳۷۱). در طنزپردازى شیوه طنز عبید زاکانى را با لحن روایى‏ داستان بلند و روال گزارش اجتماعى و انتقادى در آمیخته (سپانلو، ص ۳۲) و با انبوهى از اصطلاحها و تعبیرهاى عامیانه، که در ضمن‏ گواه تسلّط کم مانند وى به گنجینه فرهنگ عامه است، ترکیب کرده است.

ویژگى‏ هاى سبکى میرزا حبیب در طنزپردازى، با آنکه استعدادبررسى مستقل دارد، هنوز مستقلاً مطالعه نشده است. حاجى پیرزاده در سفر به استانبول، که از نزدیک شاهد کار و زندگى وى بوده است،مى‏ گوید طبع او هنوز هم به لهو و شوخى میل دارد (ص ۴۱). حاجى پیرزاده این ویژگى میرزا حبیب را یادگار بازمانده جوانى او و بر اثرحشر و نشر بالامذهب‏ها و بى‏ پرواها مى‏داند (همانجا). نیز مى‏ افزاید که اصطلاحات و لغات عامیانه و گمشده و فراموش شده را که‏ مکتوب نبوده است، با زحمت گردآورى و تدوین مى‏ کرده است (همانجا).

میرزا حبیب در استانبول دوبار ازدواج کرد و یکى از همسرانش چرکس بود. از این دو زن صاحب سه پسر به نامهاى کمال، جمال وجلال شد. به یکى از پسران وى اشاره مى‏ کنند که نه تنها آثار پدر را نمى‏ شناخته، بلکه زبان فارسى هم نمى‏ دانسته است (حاجى پیرزاده،همانجا؛ خان ملک ساسانى، همانجا).

 زندگى میرزا حبیب در استانبول با فراز و فرود همراه بوده و حتى یک بار نیز وى مغضوب‏ مقامات عثمانى قرار گرفته و مدتى کار خود را از دست داده است (آرین‏پور، ج ۲، ص ۳۹۵). حاجى پیرزاده زمانى میرزا حبیب را دیده که‏ دوره آسودگى و رفاه و همنشینى با شمارى از سرشناسان استانبول را مى‏ گذرانده است (همانجا). برخى اشارات هم از این حکایت‏ مى ‏کند که در اواخر عمر از شرّ و شور عصر جوانى کاملاً افتاده و با مقامات سیاسى سفارت ایران در باب عالى نشست و برخاست داشته‏ است، و روزنامه اختر که میرزا حبیب هم با آن همکارى داشته، ظاهراً وسیله مناسبى براى جلب و جذب مخالفان سیاسى ایران درعثمانى بوده است (براى جزئیات بیشتر رئیس‏ نیا، همانجا؛ آدمیت، ص ۲۳؛ سنجابى، ص ۱۴۰).

میرزا حبیب در آستانه شصت سالگى به بیمارى سختى دچار شد و براى معالجه با آبهاى معدنى به بورسه رفت، اما مداوا نشد و درهمانجا درگذشت و مدفون شد. تاریخ مرگ وى را متفاوت ذکر کرده ‏اند (۱۳۱۱ ق/ ۱۸۹۳ و ۱۳۱۲ ق/ ۱۸۹۴، الپ ارسلان، همانجا؛دانشنامه ترک، همانجا).

کنگره بزرگداشت «میرزا حبیب دستان بنى» (میرزا حبیب اصفهانى‏) در مرداد ماه ۱۳۷۹ در شهرکرد برگزار شد ( توفیقى؛ زمانى ‏پور،«درآمد»). ایرج افشار طىّ یادداشتى به تغییر نام میرزا حبیب و به نقض اصول در تغییر دادن بى‏ مورد نام مشاهیرى چون میرزا حبیب‏ اصفهانى اعتراض کرده است (۱۳۷۹ ش، ص ۵۸). او در این یادداشت از اطلاعات و مسموعات محلّى خبر داده که براى نخستین باردرباره میرزا حبیب و در این کنگره بیان شده است، و به نسخه‏ اى خطّى به نام «مفتاح الفلاح» اشاره کرده که ظاهراً مورخ ۱۲۷۸ ق و به‏ خط خود میرزا حبیب در روزگار جوانى است. تندیسى هم از او در میدان دستان شهر بن قرار داده ‏اند

 

دستور سخن و دبستان فارسی میرزا حبیب اصفهانی(به قلم علی اکبر دهخدا)

در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری نابغة ذوق و فضل و ادب مرحوم میرزا حبیب اصفهانی ظهور کرد و به تصنیف دستور فارسی برای فارسی دست یازد و الحق گویی فضیلت از همه کس ربود اگر درست دقت کنیم و انصاف بدهیم سنگ بنای طرز قواعد و دستور زبان فارسی بدست مرحوم میرزا حبیب گذارده شده و از هر جهت شایسته و دربایست است که او را یکی از نوابغ و بزرگان فضل و ادب و از خدمتگزاران حقیقی فضل و ادب بشماریم . بسی جای افسوس است که هنوز بیشتر اشخاص این مرد بزرگ را نمی شناسند و اصلاً اسم او را نشنیده و از خدمات برجستة او آگاهی ندارد آنان هم که او را می شناسند تاکنون در حق شناسی و تعظیم و تجلیل او کوتاهی ورزیده اند . بر ذمة ماست که از این مرد بزرگ که خداوند ذوق و ابتکار بوده و عمر خود را در خدمت به زبان و ترویج ادبیات فارسی صرف کرده و تا آنجا که ما اطلاع داریم پیوسته در زیر شکنجه و دانشمندآزاری روزگار سفله نواز بسر برده است در این محضر شریف و این انجمن بزرگ که از حامیان علم و ادب تشکیل یلفته است قدردانی و سپاسگذاری کنیم . روان اینگونه رادمردان شاد و تربتشان به رحمت الهی سیراب باد .

نخستین کسی که کلمة ‹ دستور › را برای نام کتاب قواعد زبان پارسی اختیار کرده و قواعد فارسی را از عربی جدا ساخته و از دایرة ترجمه و تقلید عرب قدم بیرون نهاده و بالجمله برای زبان فارسی مستقلاً تا آنجا که می توانسته اصول و قواعدی مرتب نموده میرزا حبیب بنی است .

در دیباچة کتاب دستور فارسی که بنام دبستان پارسی نامیده است می نویسد :‹ من بندة شرمنده حبیب اصفهانی پس از نوشتن کتاب دستور سخن و چاپ کردن آن به اهتمام بندگان جناب مستطاب اجلّ اکرم حسنعلی خان امیر نظام مدّظله العالی چون دیدم که نسخة آن در کار انجام پذیرفتن است و به نظر پاره ای نسخة آن قدری مطوّل  می نماید خواستم تا جزو قواعد پارسی آن را با همان زبان باز کتابچه ای سازم که پارسی زبانان عموماً از آن بهره اندوزند و کودکان کتاب و دبستان از آن دستور زبان خویش آموزند . در عبارت قدری از نسخة پیش مختصرتر ولی در معنی بسیار مکمل تر نوشتم و جزو عربی آن را طرح کردم و این محصول چندین سالة تعلیم خود را مسمی باسم دبستان پارسی گردانیدم ›.

میرزا حبیب سالیان دراز در استانبول معلم زبان و ادبیات فارسی بوده و چون دور از وطن خود می زیسته و در کشور غیر فارسی زبان بسر می برده احتیاج فارسی را به تدوین قواعد خوب احساس کرده است میرزا حبیب دارای ذوقی سرشار و سلیقه ای بسیار مستقیم بوده ، زبان فارسی ، ترکی و عربی و بعض السنة اروپایی را هم خوب میدانسته و از آنها در تدوین قواعد فارسی استفاده کرده ، قسمت بیشتر عمر خود را در تعلیم و تألیف و تصنیف و تتبه و تمرین زبان و ادبیات فارسی گذرانده و از همه بالاتر درد و عشق کار داشته و فارسی را برای فارسی دوست می داشته . پس محصول چندین سال رنج و کار و کوشش خود را بنام دستور سخن و دبستان فارسی در دسترس همگان گذارده است . کتاب دبستان پارسی که برای نوآموزان و شاگردان مدارس نوشته در سال 1308 در استانبول به تبع رسیده و بدبختانه در ایران که وطن اصلی اوست نه خود چندان مشهور و شناخته شده و نه کتابش مورد استفاده همگان قرار گرفته است . اتفاقاً نسخه این کتاب در ایران فراوان نیست و کتاب اول یعنی دستور سخن او که مفصل تر بوده اصلاً کمتر کسی از فضلای ایران دیده است تا به طبقات دیگر چه رسد . میرزاحبیب کلمات فارسی را به ده قسم تقسیم کرده است : اسم صفت  - ضمیر کنایات فعل فرع فعل متعلقات فعل حروف ادوات اصوات . خود را مبتکر این تقسیم نمی شمارد بلکه می گوید دیگران این طور تقسیم کرده اند ما نیز همین شیوه را اختیار کردیم .

میرزا حبیب دستان بِنی ‹ میرزا حبیب اصفهانی › (به قلم یحیی آرین پور)

میرزا حبیب اصفهانی یکی از ایرانیان روشنفکر با ذوق و خوش قریحه و یکی از چند تن مردان قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری است که در تحقیق ادبی شیوة نسبتا ً جدید و مثبتی پیش گرفتند . وی ‹ اصلش از قریه بِن چهارمحال از اعمال اصفهان است . در اصفهان و تهران به تحصیل علوم مشغول بود . در بغداد نیز به قدر چهار سال به تحصیل ادبیات و فقه و اصول  پرداخت ، پس از آن به تهران مراجعت نمود و در آنجا به افترای این که در حق سپه سالار محمد خان ، صدراعظم ، هجو ساخته است قصد گرفتن و اذیت وی نمودند .

در سنة 1283 هجری قمری به ممالکت رومیّه گریخت و در دارالسعادة استامبول به دولت عثمانی التجا برد و اوقات خود را در مکاتب و مدارس به سر می برد و مدتی از اعضای انجمن معارف آنجا بود .بواسطة افترای دشمنان از آن خدمت معزول گردید و بعد از یک سال و نیم باز مورد التفات سلطانی گردیده و به سر خدمت خود رجوع نمود . گاهگاهی شعری می سرود ، اما مانند دیگر شاعران چشمش به صله و جوائز نبود . در اوایل حال اشعار خود را متخلص به تخلص ‹ دستان › می ساخت . اما در اواخر اکثر اشعارش بی تخلص بود و اعتنایی به تخلص نداشت › .میرزا حبیب با شیخ احمد روحی و یاران او معاشرت داشت و در نهضت آزادمردانی که برای بیداری ایرانیان در کوشش بودند ، همکاری می کرد صاحب ترجمه پیش از آنکه به سن شصت برسد در سال 1311 هجری قمری بیمار شد و برای معالجه به آبهای معدنی بروسه رفت و پس از چندی به سال 1315 درگذشت و در گورستان چگرگه در پای کوه اولوداغ به خاک سپرده شد .

 میرزا حبیب اصفهانی(به قلم ایرج افشار)

یکی از ایرانیان سخن آور با ذوق و ادیب  خوش قریحه که ایرانیان و فارسی زبانان چنانچه باید به مقام و مرتبة ادبی او وقوف ندارد و درجة بلند دانش و گوهر مایة او را در ادب پارسی نمی شناسند میرزا حبیب اصفهانی متخلص به ‹ دستان › از آزادگان ظریف طبع اوائل قرن چهاردهم هجری  است . این مرد بدون شک در تاریخ ادبی اخیر ایران نامی بلند و مقامی ارجمند دارد و به سبب آثاری که از او در دست است می توان با کمال جرأت گفت که در قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم یکی از چند تن معدودی است که در تحقیق ادبی  میان ایرانیان روش جدید و صحیح پیش گرفت . به جز این اهمیت میرزاحبیب اصفهانی در شیوة نثر نویسی ساده و روانی است که آثارش نیک نمایان است .این شخص که به جرم دهری بودن از ایران نفی بلد شد با شیخ اروحی و یاران او حشر و نثر داشت و بدون تردید با نهضت مردان آزاداندیشی که برای بیداری ایرانیان در کوشش بودند همکار و هم آواز بوده است .

میرزا حبیب و و نهضت آزادی

آنچه درست نمی دانیم این است که ارتباط میرزا حبیب با شیخ احمد روحی در چه حدود و در چه مسائلی بوده است . آیا میرزا حبیب در طول اقامت در عثمانی با شیخ احمد و یاران او ( آقاخان و بیرالملک ) و احتمالاً سَیّد جمال الدین اسدآبادی از لحاظ امور سیاسی و مبارزه با حکومت ایران به منظور نشر افکار آزادی طلبی همفکری و همکاری داشته است یا خیر ؟ مرحوم شیخ محمود افضل الملک برادر فاضل احمد روحی در مقدمه ای مفید که در حول میرزا آقاخان کرمانی نوشته است و در مقدمة ‹ هشت بهشت › طبع کرده اند به روابط آنها بدین شرح اشارت کرده است :پس از مدتی با مرحوم میرزا حبیب الله اصفهانی که از فحول ادبای عصر خود بود آشنا شد . با او به معیت روحی افندی ( یعنی شیخ احمد ) به ترجمة حاجی بابا از فرانسه به فارسی هر سه نفر پرداختند و مدت دو سال میرزا آقاخان در منزل میرزا حبیب اقامت گزین بوده و به تصحیح تصنیفات و تألیف مرحوم میرزا حبیب که از ترکی و فرانسه ترجمه نموده مثل کتاب بیان سید باب و سایر کتب پرداخت.›

مرحوم حاجی میرزا یحیی دولت آبادی در ‹ حیات یحیی › نوشته است :

‹ میرزا آقاخان با میرزا حبیب دستان اصفهانی که یکی از ادبای عصر است و در استانبول اقامت دارد آشنا شده  مدتی در منزل او مسکن داشته ادیب مزبور را درتألیف و تصحیح مؤلفات و مصنفات او و دیگر خدمات مهارفی مانند ترجمة حاجی بابا و غیره مساعدت می نمودند ... ›

آنچه مسلم است این است که میرزا مردی آزاده فکر و روشن بین بود و مخصوصاً منظورش از ترجمة کتابی مانند ‹ غرائب و عوائد ملل › آشنا ساختن ایرانیان به اصول تمدن جدیدبوده است و می خواسته است که آنان را در نیل به سوی تمدن جدید و اطلاع بر فواید آن ترغیب کند تا از عثمانیها در اقتباس افکار تازه دور نیفتند .

 

حکایاتی از میرزا حبیب دستان بنی :

‹ یکی نیمه شب در خانه ای بزد . صاحبخانه سر از دریچه بیرون کرد که کیست ؟گفت من فلان ، پسر فلان ، داماد فلان هستم . جایی می خواستم شب را بگذرانم . صاحب خانه دریچه را بست و گفت این همه فلان در خانة من نمی گنجند .

 ‹ از جایی نقل شده است ›:

‹ پس فردا در دکان پنبه فروشی نشسته بودیم . میل انگور داشتیم . هر چند تردد کردیم که کفش بانی پیدا شود که کفش ما را قلعی کند آن چنان سرکه دوزی نیافتیم که نعل تواند کرد . آخر این راه را پیاده خواب کردیم به جهت آن کیفیت ما را معجون نکرده بودند و تخم های خربوزه بیرون آمد و نتوانستیم آن اسب را سواری کرد ، به جهت آن که آدمی هر چند گرسنه شود جامة کوتاه نمی تواند پوشید . با وجود اینکه نبیرة دختر عموی پسر بی بی کوچک و بی بی بزرگ که برادرزاده استاد حاجی محلفه باف باشند . گفتیم ای برادر اسب مردم را بی سجاف مداون و

 ‹ حکایت نحوی با کفشگر ›:

نحوی به در دکان کفشگری رفت و گفت ابیت اللعن و القن باباک رحم الله اتک و اباک اینک تحیت عرب پیش از اسلام و لیکن به آیین امروزه علیک افضل البرکات و اسلام چه تویی شایسته به این عزت و اکرام بدان که من قاری قرآنم و مفسر آن . در مقامات تحریری و درة نادری و کشاف زمخشری و امثال میدانی ، تتبع و تفحص کامل دارم و لغات عربیه را از کتب و مصنفات سیبویه نفطویه و خالویه و قاسم بن کمیل و نصر بن شمیل فرا گرفته ام ( و به همین ترتیب ) مقداری دیگر مطلب به زبان نحوی می نویسد تا این که ) چون نحوی سخن بدینجا رسانید کفشگر را دیگر حوصلة شنیدن نماند و طاقتش طاق گردید ، از جای برخاست و با شدت تمام بدین سوی و آن سوی روان ، دندان به دندان فشرد و آوازش در گلوگره می شد . از دکان برون جست و گریبان نحوی بگرفت . پس کفشگر روی به نحوی آورد که ای آخوند ملازرمدی ! ای نستعلیق گوی مزخزف باف ! ای قلنبه خان جفجاف ! ای کلپتره گوی قلنبوس ! ای تلخ ایلدوس ! ای یابوی مندبور ! ای مرده خور لنده هور ! ای گوساله گاو نا تراشیده ! ای نره خر ناخراشیده ! ای نخاله نمالیده ! ای گورستان گرد حلواخور ای هرزه گوی هرزه چانه ! ای کرم آبدست خانه ! ای قنبرک کنج مدرسه ! ای شپشوی پرتزویر و شیطنت ! ای مفتخور غول دبنگ ! ای دنکال الدنگ ! ای دبنگ دبنگوز ! ای غوز بالاغوز ! ای نره خر جوز علی ! ای آروغ برملا ! ای دبنگوز مغربی (دنباله دارد ).


نمونه ی از اشعار میرزاحبیب دستان بنی:

دیشـب به رقـص برخـاست آن فـتنه نشسته

                                   یک دل درسـت نگذاشـت با طـره شـکـسته

دامن کشان همـی کوفت پایی و دستی افشاند

                                  زانسان که عقل و دین را شد دست و پای بسته

در بــزم می پـرسـتـان می داد نـقـل مستان

                                  چشـمـش به عـشوه بادام لعلش به خنده پسته

 

  

هوالعشق

از مقدم سعد عید مسعود شد                    طرف چمن بهشت موعود

افزود نشاط و غم بفسرد                            غم فرسود و نشاط افزود

ساقی می ده که می بکار است

شد باغ به حلهُ بهشتی                        زیبا بشد و نهشت زشتی

شد خلددگر به خوش سرشتی                    مارا به شطی بر آن تو کشتی

کش کوثر مانده شرمسار است

گلبن از گل نهاد چون تاج                              بگرفت زخلد و از ارم باج

و آن قوه ی نامیه چو نساج                             در صحن چمن ببافت دیباج

کش از گل سبزه  پود وتار است

ساقی ران می بده به ((دستان))                    تا پاک همی رود ز دست آن

پس گیرد مدح شه بدست آن                      شاید ماند از او بدستان

مدحی که چو درّ شاهوار است

از نور و هر آنچه غیر او ظل                  او جمله عقول راست فاعل

ربّ سهّل ولا تسهّل                   عجل بظهوره فعجّل

کش دهر همی به انتظار است

 

 آثارمیرزاحبیب دستان بنی:


-تالیفات

 1- دستور  سخن

  2-دبستان سخن خلاصه دستور سخن                

 3-عجایب و غرایب ملل

  4-تذکره خط و خطاطان به ترکی

  5- خط و خطا طان به فارسی                                

  6-دیوان شعر

 7- مجموعه ایر نامه 

  8- بوستان قرآن  

 ترجمه

۱- ترجمه  حاجی بابا اصفهانی اثر جیمز موریه  در قالب قصه و داستان

۲- ترجمه ژیل بلاس مولیر

۳- ترجمه نمایشنامه مردم گریز

  حاشیه نویسی و تشریح

۱- مفتاح الفلاح

۲-دیوان البسه(نظام الدین محمود قاری یزدی)

۳-دیوان اطغمه و اشربه

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۲۳
جعفر نادری بنی

نظرات  (۱)

kheily mamknoon

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">